باب (۲۹): زکات دادن به خویشاوندان
۷۳۴- «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: كَانَ أَبُو طَلْحَةَ أَكْثَرَ الأَنْصَارِ بِالْمَدِينَةِ مَالاً مِنْ نَخْلٍ، وَكَانَ أَحَبُّ أَمْوَالِهِ إِلَيْهِ بَيْرُحَاءَ، وَكَانَتْ مُسْتَقْبِلَةَ الْمَسْجِدِ، وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَدْخُلُهَا، وَيَشْرَبُ مِنْ مَاءٍ فِيهَا طَيِّبٍ. قَالَ أَنَسٌ: فَلَمَّا أُنْزِلَتْ هَذِهِ الآيَةُ: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾[آلعمران: ۹۲] . قَامَ أَبُو طَلْحَةَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يَقُولُ: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ وَإِنَّ أَحَبَّ أَمْوَالِي إِلَيَّ بَيْرُحَاءَ، وَإِنَّهَا صَدَقَةٌ لِلَّهِ، أَرْجُو بِرَّهَا وَذُخْرَهَا عِنْدَ اللَّهِ، فَضَعْهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ، حَيْثُ أَرَاكَ اللَّهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «بَخٍ، ذَلِكَ مَالٌ رَابِحٌ، ذَلِكَ مَالٌ رَابِحٌ، وَقَدْ سَمِعْتُ مَا قُلْتَ، وَإِنِّي أَرَى أَنْ تَجْعَلَهَا فِي الأَقْرَبِينَ». فَقَالَ أَبُو طَلْحَةَ: أَفْعَلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَسَمَهَا أَبُو طَلْحَةَ فِي أَقَارِبِهِ وَبَنِي عَمِّهِ ».(بخارى: ۱۴۶۱)
ترجمه: «انس سمیگوید: ابوطلحه ساز میان همه انصار مدینه، نخل بیشتری داشت. بهترین نخلستان وی بنام بیرحاء، روبروی مسجد نبوی بود. رسول الله جگهگاهی وارد این باغ میشد و از آب آن، مینوشید. انس سمیگوید: وقتی كه این آیه نازل شد: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾[آلعمران: ۹۲] . ابوطلحه سنزد رسول الله جرفت و گفت: یا رسول الله! خداوند میفرماید: تا زمانی كه محبوبترین اموالتان را انفاق نكردهاید، به نیكی، دست نخواهید یافت. باغ بیرحاء محبوبترین ثروت من است. میخواهم آنرا در راه الله صدقه نمایم و اجر آن را از خداوند دریافت كنم. بنابر این، هرطور كه شما مناسب میدانید, در مورد آن، تصمیم بگیرید. رسول الله جفرمود: «آفرین! این است مال سودمند. این است مال سودمند. آنچه را كه گفتی، شنیدم. نظر من اینست كه آنرا میان خویشاوندانت، تقسیم كنی». ابوطلحه سگفت: ای رسول خدا! همین كار را خواهم كرد. سپس، ابوطلحه سآنرا میان پسرعموها و خویشاوندانش تقسیم نمود».
۷۳۵- «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ س: حَدِيْثُهُ فِيْ خُرُوْجِ رَسُولِ اللَّهِ ج إِلَى الْمُصَلَّى تَقَدَّمَ وَفِيْ هذِهِ الرِّوَايَةِ قَالَ: فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ، جَاءَتْ زَيْنَبُ، امْرَأَةُ ابْنِ مَسْعُودٍ، تَسْتَأْذِنُ عَلَيْهِ، فَقِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذِهِ زَيْنَبُ، فَقَالَ: «أَيُّ الزَّيَانِبِ»؟ فَقِيلَ: امْرَأَةُ ابْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: «نَعَمْ ائْذَنُوا لَهَا». فَأُذِنَ لَهَا، قَالَتْ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ، إِنَّكَ أَمَرْتَ الْيَوْمَ بِالصَّدَقَةِ، وَكَانَ عِنْدِي حُلِيٌّ لِي، فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهِ، فَزَعَمَ ابْنُ مَسْعُودٍ أَنَّهُ وَوَلَدَهُ أَحَقُّ مَنْ تَصَدَّقْتُ بِهِ عَلَيْهِمْ،فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «صَدَقَ ابْنُ مَسْعُودٍ، زَوْجُكِ وَوَلَدُكِ أَحَقُّ مَنْ تَصَدَّقْتِ بِهِ عَلَيْهِمْ»».(بخارى: ۱۴۶۲)
ترجمه: «حدیث ابوسعید خدری سدرباره رفتن پیامبر اكرم جبه عیدگاه، قبلاً بیان شد. در این روایت، میگوید: رسول الله جبعد از این كه به خانه رفت، زینب ؛همسر ابن مسعود س؛ آمد و اجازه ورود خواست. به آنحضرت جگفتند:ای رسول خدا! زینب آمده است. پرسید: «كدام زینب»؟ گفتند: همسر ابن مسعود س.. رسول الله جفرمود: «اجازه دهید تا وارد خانه شود». او وارد خانه شد و عرض كرد: یا رسول الله ج! شما امروز دستور دادید كه مردم صدقه بدهند. من قدری زیورآلات دارم و میخواهم آنها را در راه الله، انفاق كنم. اما شوهرم ؛ابن مسعود؛ و پسرش میگویند: ما بیشتر از دیگران، مستحق این صدقه هستیم. رسول الله جفرمود: «ابن مسعود راست میگوید. شوهر و فرزندت، بیشتر از دیگران، مستحق صدقه تو میباشند»».