باب (۳۳): ذکر هند دختر عتبه
۱۵۵۸- «عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: جَاءَتْ هِنْدٌ بِنْتُ عُتْبَةَ، قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا كَانَ عَلَى ظَهْرِ الأَرْضِ مِنْ أَهْلِ خِبَاءٍ أَحَبُّ إِلَيَّ أَنْ يَذِلُّوا مِنْ أَهْلِ خِبَائِكَ، ثُمَّ مَا أَصْبَحَ الْيَوْمَ عَلَى ظَهْرِ الأَرْضِ أَهْلُ خِبَاءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ أَنْ يَعِزُّوا مِنْ أَهْلِ خِبَائِكَ. قَالَ: «وَأَيْضاً وَالَّذِيْ نَفْسِيْ بِيَدِهِ». وَبَاقِيُ الْحَدِيْثِ قَدْ تَقَدَّمَ».(بخارى: ۳۸۲۵)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: هند دختر عتبه آمد و گفت: ای رسول خدا! در روی زمین، هیچ خانوادهای وجود نداشت كه ذلت را برای آنان، بیشتر از ذلت برای خانواده تو دوست داشته باشم. اما امروز، هیچ خانوادهای در روی زمین وجود ندارد كه عزت را برای آنان، بیشتر از عزت برای خانواده تو دوست داشته باشم. رسول خدا جفرمود: «سوگند به ذاتی كه جانم در دست اوست، همینگونه است». شرح بقیه آن، در حدیث شماره (۱۰۳۳) بیان شد».