باب (۱۰): گناه کسی که آگاهانه و به ناحق، ادعای چیزی را بکند
۱۱۱۱- «عَنِ أُمِّ سَلَمَةَ ل زَوْجَ النَّبِيِّ ج عَنْ رَسُولِ اللَّهِج: أَنَّهُ سَمِعَ خُصُومَةً بِبَابِ حُجْرَتِهِ فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ وَإِنَّهُ يَأْتِينِي الْخَصْمُ فَلَعَلَّ بَعْضَكُمْ أَنْ يَكُونَ أَبْلَغَ مِنْ بَعْضٍ، فَأَحْسِبُ أَنَّهُ صَدَقَ فَأَقْضِيَ لَهُ بِذَلِكَ، فَمَنْ قَضَيْتُ لَهُ بِحَقِّ مُسْلِمٍ فَإِنَّمَا هِيَ قِطْعَةٌ مِنَ النَّارِ فَلْيَأْخُذْهَا أَوْ فَلْيَتْرُكْهَا»». (بخارى:۲۴۵۸)
ترجمه: «از ام سلمه ل؛ همسر گرامی رسول الله ج؛ روایت است كه روزی، آنحضرت جسروصدایی جلوی خانهشان شنید. پس بیرون رفت برد و به آنها گفت: «من هم بشری هستم (مانند شما). هرگاه، برای حل خصومتی نزد من میآیید، ممكن است یكی از شما در نطق، ماهرتر باشد و من به خیال اینكه راست میگوید، به نفع او قضاوت بكنم. پس هر كسی كه من حق مسلمانی را (اینگونه) به او بدهم، در واقع قطعهای از آتش را به او دادهام. حال او آزاد است كه آنرا بگیرد یا رها كند»».