باب (۱): آغاز مشروعیت اذان
۳۶۴- «عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب كَانَ يَقُولُ: كَانَ الْمُسْلِمُونَ حِينَ قَدِمُوا الْمَدِينَةَ، يَجْتَمِعُونَ فَيَتَحَيَّنُونَ الصَّلاةَ، لَيْسَ يُنَادَى لَهَا، فَتَكَلَّمُوا يَوْمًا فِي ذَلِكَ، فَقَالَ بَعْضُهُمِ: اتَّخِذُوا نَاقُوسًا مِثلَ نَاقُوسِ النَّصَارَى، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ بُوقًا مِثلَ قَرْنِ الْيَهُودِ، فَقَالَ عُمَرُ س: أَوَلا تَبْعَثونَ رَجُلا يُنَادِي بِالصَّلاةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «يَا بِلالُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلاةِ»».(بخارى:۶۰۴)
ترجمه: «عبد الله بن عمر بمیگوید: زمانی كه مسلمانان، تازه به مدینه آمده بودند، چون برای اوقات نماز، اذان گفته نمیشد، مردم تجمع میكردند و منتظر وقت نماز میماندند. سرانجام، روزی مسلمانان در این باره با یكدیگر، تبادل نظر كردند. بعضی گفتند: ناقوسی مانند ناقوس نصارا و بعضی دیگر گفتند: شیپوری مانند شیپور یهود، به صدا درآوریم. اما عمر سفرمود: بهتر است وقت نماز، كسی را بفرستیم تا مردم را به نماز فرا خواند. رسول الله جفرمود: «ای بلال! برخیز و مردم را به نماز فراخوان»».