باب (۴۸): وضوی کودکان
۴۸۱- «عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أنَّ النَّبِيِّ ج مرَّ عَلَى قَبْرٍ مَنْبُوذٍ فَأَمَّهُمْ وَصَفُّوا عَلَيْهِ».(بخارى:۸۵۷)
ترجمه: «ابن عباس بمیگوید: گذر رسول الله جبر قبری دور افتاده و تنها افتاد. بر آن قبر، نماز جنازه خواند و حاضران پشت سر ایشان صف بستند و نماز خواندند». (ابن عباس هم كه در آن زمان، كودكی نابالغ بود، جزو نمازگذاران بود).
۴۸۲- «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ س عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: «الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُحْتَلِمٍ»».(بخارى: ۸۵۸)
ترجمه: «ابوسعید خدری سمیگوید: رسول الله جفرمود: «غسل روز جمعه، بر هر شخص بالغ، واجب است»».
۴۸۳- «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب وَ قَدْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ: شَهِدْتَ الْخُرُوجَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَ: نَعَمْ، وَلَوْلا مَكَانِي مِنْهُ مَا شَهِدْتُهُ، يَعْنِي مِنْ صِغَرِهِ، أَتَى الْعَلَمَ الَّذِي عِنْدَ دَارِ كَثِيرِ بْنِ الصَّلْتِ، ثُمَّ خَطَبَ، ثُمَّ أَتَى النِّسَاءَ، فَوَعَظَهُنَّ، وَذَكَّرَهُنَّ، وَأَمَرَهُنَّ أَنْ يَتَصَدَّقْنَ، فَجَعَلَتِ الْمَرْأَةُ تُهْوِي بِيَدِهَا إِلَى حَلْقِهَا تُلْقِي فِي ثَوْبِ بِلالٍ، ثُمَّ أَتَى هُوَ وَبِلالٌ الْبَيْتَ». (بخارى: ۸۶۳)
ترجمه: «ابن عباس بمیگوید: شخصی از من پرسید: آیا با رسول الله جبه عیدگاه رفته ای؟ گفتم: بلی. ولی اگر خویشاوندی نزدیک، با رسول الله جنمیداشتم، به علت خرد سالی، نمیتوانستم با ایشان به عیدگاه بروم. آنحضرت جكنار پرچمی كه بر سرِ درِ منزل كثیر بن صلت نصب شده بود، تشریف برد و خطبه خواند. سپس به مجلس زنان رفت و آنان را موعظه و ارشاد نمود و امر به صدقه فرمود. آنگاه، زنان شروع به دادن صدقه نمودند. یكی انگشتر، دیگری النگو و آن دیگر، زیور آلات خود را بیرون میآورد و در چادر بلال میانداخت. سپس، رسول خدا جو بلال به خانه برگشتند».