باب (۳): دعای طلب باران، در مسجد جامع
۵۴۵- «حَدِيْثُ أَنَسٍ س فِي الرَّجُلِ الَّذِيْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ، وَالنَّبِيُّ ج قَائِمٌ يَخْطُبُ، فَسَأَلَهُ الدُّعَاءَ بِالْغَيْثِ تَكَرَّرَ كَثِيْراً، وَفِيْ هذِهِ الرِّوَايَةِ: فَمَا رَأَيْنَا الشَّمْسَ سِتًّا، ثُمَّ دَخَلَ رَجُلٌ مِنْ ذَلِكَ الْبَابِ فِي الْجُمُعَةِ الْمُقْبِلَةِ، وَرَسُولُ اللَّهِ ج قَائِمٌ يَخْطُبُ، فَاسْتَقْبَلَهُ قَائِمًا، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلَكَتِ الأَمْوَالُ، وَانْقَطَعَتِ السُّبُلُ، فَادْعُ اللَّهَ يُمْسِكْهَا عَنَّا، قَالَ: فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَدَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ حَوَالَيْنَا وَلا عَلَيْنَا، اللَّهُمَّ عَلَى الآكَامِ وَالظِّرَابِ وَبُطُونِ الأَوْدِيَةِ وَمَنَابِتِ الشَّجَرِ». قَالَ: فَأَقْلَعَتْ، وَخَرَجْنَا نَمْشِي فِي الشَّمْسِ».(بخارى: ۱۰۱۳)
ترجمه: «حدیث انس سدرباره مردی كه وارد مسجد شد و از پیامبر جـ كه مشغول خطبه بودـ در خواست دعای باران كرد، قبلا بیان شد. در این روایت، میگوید: شش روز، آفتاب را ندیدیم. (یعنی باران میبارید). سرانجام، در جمعه بعد، مردی از همان دروازه، وارد مسجد شد و مقابل آنحضرت جكه مشغول خطبه بود، ایستاد و گفت: دامها هلاک شدند و راهها از بین رفتند. از خدا بخواه كه باران را متوقف سازد. رسول خدا جدست به دعا برداشت و فرمود: «خدایا! باران را از روی ما به اطراف، پراكنده ساز و آنرا بر تپهها، كـوهها، درهها و محل روئیدن درختان، هدایت فرما». راوی میگوید: بیدرنگ، باران متوقف شد و ابرها پرا كنده گشتند بطوریكه هنگام بیرون شدن از مسجد، در هوای آفتابی، به خانههایمان برگشتیم».