باب (۱۰): کفن میت
۶۳۹- «عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب: أَنَّ عَبْدَاللَّهِ ابْنَ أُبَيٍّ لَمَّا تُوُفِّيَ جَاءَ ابْنُهُ إِلَى النَّبِيِّ ج، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَعْطِنِي قَمِيصَكَ أُكَفِّنْهُ فِيهِ، وَصَلِّ عَلَيْهِ، وَاسْتَغْفِرْ لَهُ، فَأَعْطَاهُ النَّبِيُّ ج قَمِيصَهُ، فَقَالَ: «آذِنِّي أُصَلِّي عَلَيْهِ». فَآذَنَهُ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهِ جَذَبَهُ عُمَرُ س، فَقَالَ: أَلَيْسَ اللَّهُ نَهَاكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى الْمُنَافِقِينَ فَقَالَ: «أَنَا بَيْنَ خِيَرَتَيْنِ، قَالَ: ﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ﴾[التوبة: ۸۰] ». فَصَلَّى عَلَيْهِ، فَنَزَلَتْ:﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا﴾[التوبة: ۸۴] ».(بخارى: ۱۲۶۹)
ترجمه: «عبد الله بن عمر بمیگوید: روزی كه عبد الله بن اُبَی مُرد، پسرش نزد رسول الله جآمد و گفت: یا رسول الله! پیراهنت را عنایت كن تا پدرم را با آن كفن كنم. و بر او، نماز جنازه بخوان و برایش، دعای مغفرت كن. رسول الله جپیراهنش را به او عطا كرد و فرمود: «هنگامی كه جنازه آماده شد، مرا خبر كن تا بر او، نماز بخوانم». سپس آمد و رسول خدا جرا مطلع ساخت. هنگامی كه رسول الله جخواست بر او نماز بخواند، عمرسپیراهن آنحضرت جرا كشید و گفت: مگر خداوند شما را از نماز خواندن بر منافقین، منع نفرموده است؟ رسول الله جفرمود: «به من اختیار داده شده است. خداوند میفرماید: (چه برای منافقان، طلب مغفرت كنی چه نكنی، تفاوتی ندارد. حتی اگر هفتاد بار برای آنها طلب آمرزش كنی، خداوند هرگز آنها را نخواهد بخشید)». سرانجام، رسول الله جبر او نماز خواند. سپس، خداوند این آیه را نازل فرمود: (بر هیچیک از مردگان منافق، نماز نخوان).
۶۴۰- «عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: أَتَى النَّبِيُّ ج عَبْدَاللَّهِ بْنَ أُبَيٍّ بَعْدَ مَا دُفِنَ، فَأَخْرَجَهُ فَنَفَثَ فِيهِ مِنْ رِيقِهِ وَأَلْبَسَهُ قَمِيصَهُ».(بخارى: ۱۲۷۰)
ترجمه: «جابر سمیگوید: بعد از اینكه عبد الله بن اُبَی در قبر گذاشته شد، رسول الله جآمد و او را بیرون آورد و آب دهان خود را بر او پاشید و پیراهن خود را نیز به تنش داد».