باب (۲): پیامبر خدا ج چگونه سوگند یاد میکرد؟
۲۱۲۰- «عن عَبْدِاللَّهِ بْنِ هِشَامٍ سقَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ ج وَهُوَ آخِذٌ بِيَدِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِلاَّ مِنْ نَفْسِي، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «لا وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ نَفْسِكَ». فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: فَإِنَّهُ الآنَ وَاللَّهِ، لأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «الآنَ يَا عُمَرُ»».(بخارى: ۶۶۳۲)
ترجمه: «عبدالله بن هشامt میگوید: ما همراه نبی اکرم جبودیم در حالی که ایشان دست عمر بن خطاب سرا گرفته بود. عمرt عرض کرد: ای رسول خدا! شما نزد من از هر چیز دیگری جز خودم، محبوبتری. نبی اکرم جفرمود: «نه، سو گند به ذاتی که جانم در دست اوست تا زمانی که من نزد تو از خودت هم محبوبتر نباشم» (به کمال نخواهی رسید). عمر سگفت: سوگند به خدا که تو هم اکنون برای من از خودم هم محبوبتری. نبی اکرم جفرمود: «اكنون ای عمر» (به کمال رسیدی)».
۲۱۲۱- «عَنْ أَبِي ذَرٍّ سقَالَ: انْتَهَيْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَهُوَ فِي ظِلِّ الْكَعْبَةِ يَقُولُ: «هُمُ الأَخْسَرُونَ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ، هُمُ الأَخْسَرُونَ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ». قُلْتُ: مَا شَأْنِي أَيُرَى فِيَّ شَيْءٌ مَا شَأْنِي؟ فَجَلَسْتُ إِلَيْهِ وَهُوَ يَقُولُ، فَمَا اسْتَطَعْتُ أَنْ أَسْكُتَ وَتَغَشَّانِي مَا شَاءَ اللَّهُ، فَقُلْتُ: مَنْ هُمْ؟ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: «الأَكْثَرُونَ أَمْوَالاً إِلاَّ مَنْ قَالَ هَكَذَا وَهَكَذَا وَهَكَذَا»».(بخارى: ۶۶۳۸)
ترجمه: «ابوذرt میگوید: نزد رسو ل الله جرفتم در حالی که ایشان در سایهی کعبه نشسته بود و میفرمود: «سوگند به پروردگار کعبه که آنها در ضرر و زیان بسر میبرند، سوگند به پروردگار کعبه که آنهادر ضرر و زیان بسر میبرند».
با خود گفتم: مرا چه شده است؟ آیا رسول خدا جدر من چیزی دیده است؟ پس نزد آنحضرت جنشستم در حالی که ایشان همان جمله را تکرار میکرد. از آنجایی که غم و اندوه، سراسر وجودم را فرا گرفته بود، نتوانستم سکوت نمایم. لذا گفتم: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد. آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسانیاند که مال و ثروت زیادی دارند مگر اینکه آنرا اینگونه و اینگونه (در راههای مختلف خیر) انفاق نمایند»».