باب (۳۷): مشکلاتی که پیامبر اکرم ج و یارانش، از مشرکین مکه، متحمل شدند
۱۵۶۳- «عَنِ ابْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ أَشَدِّ شَيْءٍ صَنَعَهُ الْمُشْرِكُونَ بِالنَّبِيِّ ج قَالَ: بَيْنَا النَّبِيُّ ج يُصَلِّي فِي حِجْرِ الْكَعْبَةِ، إِذْ أَقْبَلَ عُقْبَةُ بْنُ أَبِي مُعَيْطٍ، فَوَضَعَ ثَوْبَهُ فِي عُنُقِهِ، فَخَنَقَهُ خَنْقًا شَدِيدًا، فَأَقْبَلَ أَبُو بَكْرٍ حَتَّى أَخَذَ بِمَنْكِبِهِ، وَدَفَعَهُ عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: ﴿أَتَقۡتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ ٱللَّهُ﴾[غافر: ۲۸] ».(بخارى:۳۸۵۶)
ترجمه: «از عبد الله بن عمرو بن العاص بدرباره بدترین برخوردی كه مشركین با نبی اكرم جداشتند، پرسیدند. گفت: روزی، پیامبر خدا جدر حِجر كعبه (حطیم) نماز میخواند كه عقبه بن ابی معیط آمد و چادرش را به گردن او انداخت و بشدت گلویش را فشرد و میخواست او را خفه كند. در آن هنگام، ابوبكرسآمد و شانه عقبه را گرفت و او را از رسول خدا جدور ساخت و گفت: آیا مردی را كه میگوید: پرودگار من، الله است، به قتل میرسانید»؟!