باب (۳۰): فضیلت سجده
۴۵۶- «عَنْ أَبِيْ هُرَيْرَةَ س: أَنَّ النَّاسَ قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ نَرَى رَبَّنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟ قَالَ: «هَلْ تُمَارُونَ فِي الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ لَيْسَ دُونَهُ سَحَابٌ»؟ قَالُوا: لا يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: «فَهَلْ تُمَارُونَ فِي الشَّمْسِ لَيْسَ دُونَهَا سَحَابٌ»؟ قَالُوا: لا. قَالَ: «فَإِنَّكُمْ تَرَوْنَهُ كَذَلِكَ، يُحْشَرُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَقُولُ: مَنْ كَانَ يَعْبُدُ شَيْئًا فَلْيَتَّبِعْ، فَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الشَّمْسَ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الْقَمَرَ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الطَّوَاغِيتَ، وَتَبْقَى هَذِهِ الأُمَّةُ فِيهَا مُنَافِقُوهَا، فَيَأْتِيهِمُ اللَّهُ فَيَقُولُ: أَنَا رَبُّكُمْ، فَيَقُولُونَ: هَذَا مَكَانُنَا حَتَّى يَأْتِيَنَا رَبُّنَا، فَإِذَا جَاءَ رَبُّنَا عَرَفْنَاهُ فَيَأْتِيهِمُ اللَّهُ فَيَقُولُ: أَنَا رَبُّكُمْ، فَيَقُولُونَ: أَنْتَ رَبُّنَا، فَيَدْعُوهُمْ، فَيُضْرَبُ الصِّرَاطُ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ جَهَنَّمَ، فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَجُوزُ مِنَ الرُّسُلِ بِأُمَّتِهِ، وَلا يَتَكَلَّمُ يَوْمَئِذٍ أَحَدٌ إِلا الرُّسُلُ، وَكَلامُ الرُّسُلِ يَوْمَئِذٍ: اللَّهُمَّ سَلِّمْ، سَلِّمْ، وَفِي جَهَنَّمَ كَلالِيبُ مِثْلُ شَوْكِ السَّعْدَانِ، هَلْ رَأَيْتُمْ شَوْكَ السَّعْدَانِ»؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: «فَإِنَّهَا مِثْلُ شَوْكِ السَّعْدَانِ غَيْرَ أَنَّهُ لا يَعْلَمُ قَدْرَ عِظَمِهَا إِلا اللَّهُ تَخْطَفُ النَّاسَ بِأَعْمَالِهِمْ، فَمِنْهُمْ مَنْ يُوبَقُ بِعَمَلِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ يُخَرْدَلُ ثُمَّ يَنْجُو، حَتَّى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ رَحْمَةَ مَنْ أَرَادَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، أَمَرَ اللَّهُ الْمَلائِكَةَ أَنْ يُخْرِجُوا مَنْ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ، فَيُخْرِجُونَهُمْ وَيَعْرِفُونَهُمْ بِآثَارِ السُّجُودِ، وَحَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النَّارِ أَنْ تَأْكُلَ أَثَرَ السُّجُودِ، فَيَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ، فَكُلُّ ابْنِ آدَمَ تَأْكُلُهُ النَّارُ إِلا أَثَرَ السُّجُودِ، فَيَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ قَدِ امْتَحَشُوا، فَيُصَبُّ عَلَيْهِمْ مَاءُ الْحَيَاةِ، فَيَنْبُتُونَ كَمَا تَنْبُتُ الْحِبَّةُ فِي حَمِيلِ السَّيْلِ، ثُمَّ يَفْرُغُ اللَّهُ مِنَ الْقَضَاءِ بَيْنَ الْعِبَادِ، وَيَبْقَى رَجُلٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَهُوَ آخِرُ أَهْلِ النَّارِ دُخُولا الْجَنَّةَ، مُقْبِلٌ بِوَجْهِهِ قِبَلَ النَّارِ فَيَقُولُ: يَا رَبِّ اصْرِفْ وَجْهِي عَنِ النَّارِ قَدْ قَشَبَنِي رِيحُهَا وَأَحْرَقَنِي ذَكَاؤُهَا، فَيَقُولُ: هَلْ عَسَيْتَ إِنْ فُعِلَ ذَلِكَ بِكَ أَنْ تَسْأَلَ غَيْرَ ذَلِكَ؟ فَيَقُولُ: لا وَعِزَّتِكَ، فَيُعْطِي اللَّهَ مَا يَشَاءُ مِنْ عَهْدٍ وَمِيثَاقٍ، فَيَصْرِفُ اللَّهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ، فَإِذَا أَقْبَلَ بِهِ عَلَى الْجَنَّةِ رَأَى بَهْجَتَهَا، سَكَتَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَسْكُتَ، ثُمَّ قَالَ: يَا رَبِّ قَدِّمْنِي عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ، فَيَقُولُ اللَّهُ لَهُ: أَلَيْسَ قَدْ أَعْطَيْتَ الْعُهُودَ وَالْمِيثَاقَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنْتَ سَأَلْتَ؟ فَيَقُولُ: يَا رَبِّ لا أَكُونُ أَشْقَى خَلْقِكَ، فَيَقُولُ: فَمَا عَسَيْتَ إِنْ أُعْطِيتَ ذَلِكَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَيْرَهُ؟ فَيَقُولُ: لا وَعِزَّتِكَ لا أَسْأَلُ غَيْرَ ذَلِكَ، فَيُعْطِي رَبَّهُ مَا شَاءَ مِنْ عَهْدٍ وَمِيثَاقٍ، فَيُقَدِّمُهُ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ، فَإِذَا بَلَغَ بَابَهَا فَرَأَى زَهْرَتَهَا وَمَا فِيهَا مِنَ النَّضْرَةِ وَالسُّرُورِ، فَيَسْكُتُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَسْكُتَ، فَيَقُولُ: يَا رَبِّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ، فَيَقُولُ اللَّهُ: وَيْحَكَ يَا ابْنَ آدَمَ مَا أَغْدَرَكَ، أَلَيْسَ قَدْ أَعْطَيْتَ الْعُهُودَ وَالْمِيثَاقَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَيْرَ الَّذِي أُعْطِيتَ، فَيَقُولُ: يَا رَبِّ لا تَجْعَلْنِي أَشْقَى خَلْقِكَ، فَيَضْحَكُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْهُ، ثُمَّ يَأْذَنُ لَهُ فِي دُخُولِ الْجَنَّةِ، فَيَقُولُ: تَمَنَّ، فَيَتَمَنَّى حَتَّى إِذَا انْقَطَعَ أُمْنِيَّتُهُ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: مِنْ كَذَا وَكَذَا أَقْبَلَ يُذَكِّرُهُ رَبُّهُ، حَتَّى إِذَا انْتَهَتْ بِهِ الأَمَانِيُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: لَكَ ذَلِكَ وَمِثْلُهُ مَعَهُ». قَالَ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ لأَبِي هُرَيْرَةَ ب: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «قَالَ اللَّهُ لَكَ ذَلِكَ وَعَشَرَةُ أَمْثَالِهِ» قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: لَمْ أَحْفَظْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج إِلا قَوْلَهُ: «لَكَ ذَلِكَ وَمِثْلُهُ مَعَهُ» قَالَ أَبُو سَعِيدٍ: إِنِّي سَمِعْتُهُ يَقُولُ ذَلِكَ: «لَكَ وَعَشَرَةُ أَمْثَالِهِ»». (بخارى:۸۰۶)
ترجمه: «ابوهریره سمیگوید: مردم از رسول الله جپرسیدند: آیا ما روز قیامت، پروردگارمان را خواهیم دید؟ آنحضرت جفرمود: « مگر شما در رؤیت ماه شب چهارده در هوای غیر ابری، شک دارید»؟ گفتند: خیر، ای رسول خدا! باز فرمود: «آیا شما در رؤیت خورشید در هوای غیر ابری، شک دارید»؟ گفتند: خیر. آنحضرت جفرمود: « شما پروردگارتان را در روز قیامت به همین صورت خواهید دید. همه مردم در آن روز، محشور خواهند شد و خداوند خطاب به آنان میفرماید: هركس، در دنیا، چیزی (یا كسی) را پرستش كرده است، دنبال آن برود. عدهای بدنبال خورشید میروند، عدهای بدنبال ماه راه میافتند و گروهی پشت سر طاغوتها حركت میكنند. و سرانجام، این امت باقی میماند در حالی كه منافقین در كنار آنها قرار دارند. خداوند میآید و میگوید: من پروردگار شما هستم. آنان میگویند: تا پروردگار ما نیاید، از جای خود تكان نمیخوریم. هرگاه پروردگارمان بیاید، او را خواهیم شناخت. آنگاه خداوند به صورتی كه برای آنان شناخته شده است، میآید و میگوید: من پروردگار شما هستم. میگویند: آری، تو پروردگار ما هستی. سپس خداوند، آنان را بسوی خود فرا میخواند و پلی بر روی دوزخ نصب میگردد. من نخستین پیامبری خواهم بود كه با امت خود از روی آن، عبور خواهم كرد. در آن روز، كسی جز پیامبران نمیتواند سخن بگوید. و سخن پیامبران هم این خواهد بود: « اللّهم سلِّم، سلِّم» یعنی: پروردگارا، نجات، نجات. (در دوزخ) قلابهایی مانند خارهای درخت سَعدان وجود دارد. آیا شما خار درخت سعدان را دیدهاید»؟ صحابه عرض كردند: بلی. پیامبر جفرمود: «قلابهای مذكور مانند خار درخت سعدان است. البته بزرگی آنها را جز الله، كسی دیگر نمیداند. این قلابها، مردم را طبق اعمالشان میربایند. بعضی از مردم در اثر اعمال بدشان توسط آن قلابها به دوزخ میافتند و هلاک میشوند و برخی دیگر سرانجام با برداشتن زخمهای سهمگین، نجات مییابند. سپس، رحمت خداوند شامل حال دوزخیانی میشود كه خدا بخواهد. آنگاه، به فرشتگان دستور میدهد تا كلیه كسانی را كه او را پرستش كردندهاند، از دوزخ بیرون بیاورند. فرشتگان، خداپرستان را از آثار سجدهشان میشناسند. زیرا خداوند اعضای سجده را بر آتش دوزخ، حرام گردانیده است. آنها را از آتش بیرون میآورند. آتش همه اعضای بدن انسان را میسوزاند مگر جایی كه اثر سجده باشد. آنان در حالی از دوزخ بیرون میآیند كه آتش، بدنشان را سوخته و گوشتهایشان را گداخته است. سپس آب حیات بر بدنشان پاشیده میشود. و همانند دانهای كه در كنار نهر آب، جوانه میزند، آنان نیز جوانه میزنند. پس از آن، خداوند از قضاوت بین بندگان در حالی فارغ میشود كه فقط یكی از بندگانش بین بهشت و دوزخ بلاتكلیف مانده است. و او آخرین فرد دوزخی است كه وارد بهشت میشود. او كه چهرهاش به سوی دوزخ است، میگوید: پرودگارا! چهرهام را از دوزخ برگردان. زیرا وزش هوای آتشین آن، حالم را به هم میزند و شعلههای آتشینش، مرا میسوزاند. خداوند میفرماید: اگر این خواسته ات را بر آورده سازم، چیز دیگری نمیخواهی؟ میگوید: سوگند به عزتت، كه نمیخواهم. و چندین عهد و پیمان دیگر میبندد. خداوند چهرهاش را از جانب دوزخ برمی گرداند. وقتی چهرهاش به سوی بهشت میشود و شادابی آنرا میبیند، ابتدا اندكی سكوت میكند سپس میگوید: پروردگارا! مرا نزدیک دروازه بهشت ببر. خداوند به او میگوید: مگر تو آن همه عهد و پیمان نبستی كه چیز دیگری نخواهی؟! میگوید: پروردگارا مرا شقیترین بندهات مگردان. خداوند میفرماید: اگر این خواستهات را نیز برآورده سازم، چیز دیگری نمیخواهی؟ میگوید: سوگند به عزتت كه چیز دیگری نمیخواهم. خداوند او را نزدیک دروازه بهشت میبرد. وقتی چشمش به زیبائیها و شادابیهای بهشت میافتد، لحظهای سكوت میكند. سپس میگوید: خدایا! مرا وارد بهشت گردان. خداوند میفرماید: وای بر تو ای فرزند آدم! چقدر عهد شكن هستی! مگر تو با من، آن همه عهد و پیمان نبستی كه چیز دیگری نخواهی. میگوید: پروردگارا! مرا شقیترین بنده ات مگردان. خداوند به این رفتار بندهاش میخندد. سپس به او اجازه ورود به بهشت میدهد و میفرماید: اكنون هر چه آرزو داری، بخواه. پس او آنقدر میطلبد كه آرزوهایش به پایان میرسد. خداوند عزوجل به یادش میاندازد كه چنین و چنان بخواه. تا اینكه این آرزوها نیز به پایان میرسد. حق تعالی میفرماید: دو برابر آنچه كه خواستی به تو عنایت فرمودم».
ابوسعید خدری به ابوهریره گفت: من از رسول خدا جشنیدم كه فرمود: «خداوند به او ده برابر عنایت میكند». ابوهریره سگفت: من بخاطر ندارم كه آنحضرت جبیشتر از دو برابر فرموده باشد. ابوسعید گفت: من خودم شنیدم كه آنحضرت جفرمود: «خداوند ده برابر به او میدهد»».