باب (۲۰): خریدن شتران بیمار
۹۹۵- «عن عبدالله بْنُ عُمَرَ ب: أنَّهُ اشْتَرَى إبْلاً هِيمًا مِنْ رَجُلٍ، وَلَهُ فِيها شَرِيكٌ، فَجَاءَ شَرِيكُهُ إلى ابْنِ عُمَرَ، فَقَالَ لَهُ: إِنَّ شَرِيكِي بَاعَكَ إِبِلاً هِيمًا وَلَمْ يَعْرِفْكَ. قَالَ فَاسْتَقْهَا، قَالَ: فَلَمَّا ذَهَبَ يَسْتَاقُهَا، فَقَالَ: دَعْهَا، رَضِينَا بِقَضَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ج: «لا عَدْوَى»».(بخارى: ۲۰۹۹)
ترجمه: «عبد الله بن عمر بمیگوید: شتران بیماری را از شخصی كه شریكی داشت، خریدم. شریک آن شخص، نزد من آمد و گفت: شریكم تو را نشناخته و شتران بیماری را به تو فروخته است. گفتم: آنها را در پیش گیر و برو. هنگامیكه رفت تا شترانش را ببرد، گفتم: آنها را بگذار، به داوری رسول الله جراضی هستم كه فرمود: «بیماری، منتقل نمیشود»». (یعنی بیماری آنها به سایر شترها، سرایت نمیكند).