باب (۳۲)
۱۴۶۱- «عَنِ السَّائبَ بْنَ يَزِيدَ س قال ـ وهو ابْنَ أَرْبَعٍ وَتِسْعِينَ جَلْدًا مُعْتَدِلاً ـ: قَدْ عَلِمْتُ مَا مُتِّعْتُ بِهِ سَمْعِي وَبَصَرِي إِلا بِدُعَاءِ رسول الله ج، إِنَّ خَالَتِي ذَهَبَتْ بِي إِلَيْهِ، فَقَالَتْ: يَا رسول الله، إِنَّ ابْنَ أُخْتِي شَاكٍ فَادْعُ اللَّهَ لَهُ، قَالَ: فَدَعَا لِي».(بخارى: ۳۵۴۰)
ترجمه: «رسائب بن یزید سكه نود وچهار سال سن داشت و همچنان سالم و تندرست بود، گفت: میدانم كه برخورداری من از نعمت چشم و گوش، صرفاً مدیون دعای رسول خدا جمیباشد. خالهام مرا نزد آنحضرت جبرد و گفت: ای رسول خدا! این خواهر زاده من بیمار است. برایش نزد خدا دعا كن. رسول خدا جهم برایم دعا كرد».