باب (۷۲): این سخن خداوند متعال که میفرماید: «هنگامی که منافقان نزد تو میآیند، ومیگویند:گواهی میدهیم که تو فرستادۀ خدا هستی» [منافقون:۱]
۱۷۶۸- «عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ س قَالَ: كُنْتُ فِي غَزَاةٍ فَسَمِعْتُ عَبْدَاللَّهِ ابْنَ أُبَيٍّ يَقُولُ: لا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِهِ، وَلَئِنْ رَجَعْنَا مِنْ عِنْدِهِ لَيُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْهَا الأَذَلَّ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِعَمِّي أَوْ لِعُمَرَ، فَذَكَرَهُ لِلنَّبِيِّ ج فَدَعَانِي فَحَدَّثتُهُ، فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى عَبْدِاللَّهِ بْنِ أُبَيٍّ وَأَصْحَابِهِ، فَحَلَفُوا مَا قَالُوا. فَكَذَّبَنِي رَسُولُ اللَّهِ ج وَصَدَّقَهُ، فَأَصَابَنِي هَمٌّ لَمْ يُصِبْنِي مِثلُهُ قَطُّ، فَجَلَسْتُ فِي الْبَيْتِ فَقَالَ لِي عَمِّي: مَا أَرَدْتَ إِلَى أَنْ كَذَّبَكَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَمَقَتَكَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ﴾فَبَعَث إِلَيَّ النَّبِيُّ ج فَقَرَأَ فَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ صَدَّقَكَ يَا زَيْدُ»».(بخارى: ۴۹۰۰)
ترجمه: «زید بن ارقم سمیگوید: در یكی از غزوات كه شركت داشتم، شنیدم كه عبدالله بن ابی میگوید: به اطرافیان رسول خدا انفاق نكنید تا از اطرافاش پراكنده شوند. و اگر به مدینه بازگشتیم، افراد بزرگوار، انسانهای پست و ذلیل را از آن، بیرون خواهند كرد. من سخناناش را برای عمویم یا عمر، بازگو نمودم. و او آنها را به اطلاع نبیاكرم جرسانید. پس آنحضرت جمرا فرا خواند و من نیز ماجرا را برایش بازگو نمودم. آنگاه، رسول الله جشخصی را بدنبال عبدالله بن ابی و یارانش فرستاد. آنان سوگند یاد كردند كه چنین سخنانی نگفتهاند. رسول خدا جمرا تكذیب كرد و او را تأیید نمود. در نتیجه، چنان اندوهی به من دست داد كه تا آن زمان، هرگز به من دست نداده بود. لذا خانهنشین شدم. روزی، عمویم به من گفت: چه چیزی تو را واداشت تا سخنی بگویی كه رسول الله جتو را تكذیب كند و از تو برنجد؟ پس خداوند متعال آیه زیر را نازل فرمود: ﴿إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ﴾. یعنی هنگامی كه منافقان نزد تو میآیند و میگویند ما شهادت میدهیم كه تو پیامبر خدا هستی. و خداوند میداند كه تو فرستاده او هستی. اما خدا گواهی میدهد كه منافقان، دروغ میگویند.
آنگاه نبی اكرم جبدنبال من فرستاد و این آیه را برایم خواند و فرمود: «ای زید! خداوند، تو را تصدیق كرد»».
۱۷۶۹- «وَعَنْهُ فِي رِوَايَةٍ قَالَ: فَدَعَاهُمُ النَّبِيُّ ج لِيَسْتَغْفِرَ لَهُمْ فَلَوَّوْا رُءُوسَهُمْ». (بخارى: ۴۹۰۳)
ترجمه: «در روایتی دیگر، زید بن ارقم میگوید: سرانجام، نبی اكرم جمنافقان را فراخواند تا برایشان، طلب مغفرت كند. ولی آنان، متكبرانه، سرهایشان را تكان دادند».
۱۷۷۰- «وَعَنْهُ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلأَنْصَارِ، وَلأَبْنَاءِ الأَنْصَارِ» وَشَكَّ ابْنُ الْفَضْلِ فِي أَبْنَاءِ أَبْنَاءِ الأَنْصَارِ».(بخارى: ۴۹۰۶)
ترجمه: «همچنین زید بن ارقم سمیگوید: شنیدم كه رسول الله جمیفرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار را مغفرت كن».
و ابن الفضل كه یكی از راویان است در مورد اینكه رسول خدا از نوههای انصار نیز نام برد، شک دارد».