ترجمه صحیح بخاری

فهرست کتاب

باب (۳۳): توصیف رسول خدا ج

باب (۳۳): توصیف رسول خدا ج

۱۴۶۲- «عَنْ عُقْبَةَ بْنِ الْحَارِثِ س قَالَ: صَلَّى أَبُو بَكْرٍ س الْعَصْرَ، ثُمَّ خَرَجَ يَمْشِي، فَرَأَى الْحَسَنَ يَلْعَبُ مَعَ الصِّبْيَانِ، فَحَمَلَهُ عَلَى عَاتِقِهِ، وَقَالَ: بِأَبِي، شَبِيهٌ بِالنَّبِيِّ لا شَبِيهٌ بِعَلِيٍّ، وَعَلِيٌّ يَضْحَكُ».(بخارى: ۳۵۴۲)

ترجمه: «عقبه‏ بن حارث سمی‌گوید: ابوبكرسنماز عصر را خواند و از مسجد بیرون رفت. در آنجا حسن سرا دید كه مشغول بازی با كودكان است. او را بر دوش نهاد و گفت: پدرم فدایش باد. او شبیه پیامبر است نه شبیه علی. علی ساز شنیدن این سخن، خندید».

۱۴۶۳- «عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ س قَالَ: رَأَيْتُ النَّبِيَّ ج وَكَانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلام يُشْبِهُهُ، قُلْتُ لأبِي جُحَيْفَةَ: صِفْهُ لِي، قَالَ: كَانَ أَبْيَضَ قَدْ شَمِطَ، وَأَمَرَ لَنَا النَّبِيُّ ج بِثَلاث عَشْرَةَ قَلُوصًا، قَالَ: فَقُبِضَ النَّبِيُّ ج قَبْلَ أَنْ نَقْبِضَهَا». (بخارى: ۳۵۴۴)

ترجمه: «ابو‏جحیفه سمی‌گوید: نبی اكرم جرا دیدم و حسن بن علی بشبیه او بود. راوی از ابوجحیفه می‌گوید: به ابوجحیفه گفتم: رسول خدا جرا برایم توصیف كن. گفت: رنگش، سفید و موهایش، ‌جو گندمی بود. و دستور داد كه سیزده شتر ماده به ما بدهند. اما قبل از اینكه آنها را تحویل بگیریم، درگذشت».

۱۴۶۴- «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُسْرٍ س صَاحِبَ النَّبِيِّ ج قَالَ: أَرَأَيْتَ النَّبِيَّ؟ ج كَانَ شَيْخًا؟ قَالَ: كَانَ فِي عَنْفَقَتِهِ شَعَرَاتٌ بِيضٌ».(بخاری: ۳۵۴۶)

ترجمه: «از عبدالله‏ بن بُسر سصحابی رسول خدا جروایت است كه گفت: آیا نبی اكرم جرا دیدی، مگر پیر شده بود؟! فقط چند عدد موی سفید در قسمت پایین لب زیرین آنحضرت جوجود داشت».

۱۴۶۵- «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ج رَبْعَةً مِنَ الْقَوْمِ، لَيْسَ بِالطَّوِيلِ وَلا بِالْقَصِيرِ، أَزْهَرَ اللَّوْنِ لَيْسَ بِأَبْيَضَ أَمْهَقَ وَلا آدَمَ، لَيْسَ بِجَعْدٍ قَطَطٍ وَلا سَبْطٍ رَجِلٍ، أُنْزِلَ عَلَيْهِ وَهُوَ ابْنُ أَرْبَعِينَ، فَلَبِثَ بِمَكَّةَ عَشْرَ سِنِينَ يُنْزَلُ عَلَيْهِ، وَبِالْمَدِينَةِ عَشْرَ سِنِينَ وَقُبِضَ وَلَيْسَ فِي رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ عِشْرُونَ شَعَرَةً بَيْضَاءَ».(بخارى: ۳۵۴۷)

ترجمه: «انس بن مالک سمی‌گوید: نبی اكرم جنه قد بلند بود و نه كوتاه. بلكه قامتی متوسط داشت. رنگش، زیبا و درخشان بود. سفید به نظر می‌رسید اما نه زیاد. گندم گون هم نبود. موهایش نه خیلی مجعّد بود و نه بسیار صاف و فرو هشته. هنگام نزول وحی، چهل سال داشت. پس از آن، ده سال در مكه ماند و بر او وحی نازل می‌شد و ده سال در مدینه بسر برد. و هنگام وفات، بیست تار موی سفید در سر و ریش مباركش، وجود نداشت».

۱۴۶۶- «وَفِي رِوَايَةٍعَنْهُ س يَقُولُ: رَسُولُ الله ج لَيْسَ بِالطَّوِيلِ الْبَائنِ، وَلا بِالْقَصِيرِ، وَلا بِالأبْيَضِ الأمْهَقِ، وَلَيْسَ بِالأدَمِ، وَلَيْسَ بِالْجَعْدِ الْقَطَطِ، وَلا بِالسَّبْطِ، بَعَثَهُ اللَّهُ عَلَى رَأْسِ أَرْبَعِينَ سَنَةً، وَذَكَرَ الْحَدِيْثَ». (بخارى: ۳۵۴۸)

ترجمه: «انس سدر روایتی دیگر، می‌گوید: قامت رسول خدا جنه بسیار بلند و نه بسیار كوتاه بود. رنگی، بسیار سفید نداشت و گندم گون هم نبود. موهایش نه بسیار مجعد بود و نه بسیار صاف و فروهشته. خداوند او را در سن چهل سالگی، مبعوث كرد. آنگاه، بقیه حدیث را كه شرح آن گذشت، ‌بیان كرد».

۱۴۶۷- «عَنِ الْبَرَاءِ س قَالَ: كَانَ رَسُولُ الله ج أَحْسَنَ النَّاسِ وَجْهًا،‌ وَ أَحْسَنَهُ خَلْقًا، لَيْسَ بِالطَّوِيلِ الْبَائنِ وَلا بِالْقَصِيرِ».(بخارى: ۳۵۴۹)

ترجمه: «براء سمی‌گوید: رسول الله جاز نظر چهره و خلقت از همه مردم، زیباتر بود. و قامتش نه زیاد بلند بود و نه كوتاه».

۱۴۶۸- «عَنْ أَنَسٍ س: أَنَّه‎ُ سُئِلَ: هَلْ خَضَبَ النَّبِيُّ ج؟ قَالَ: لاَ، إِنَّمَا كَانَ شَيْءٌ فِي صُدْغَيْهِ». (بخارى: ۳۵۵۰)

ترجمه: «از انس سپرسیدند: آیا نبی اكرم جموهایش را رنگ می‌كرد؟ گفت: خیر. فقط چند تار سفید در شقیقه‌اش وجود داشت».

۱۴۶۹- «عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ ب قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ج مَرْبُوعًا بَعِيدَ مَا بَيْنَ الْمَنْكِبَيْنِ، لَهُ شَعَرٌ يَبْلُغُ شَحْمَةَ أُذُنِهِ رَأَيْتُهُ فِي حُلَّةٍ حَمْرَاءَ لَمْ أَرَ شَيْئا قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهُ». (بخارى:۳۵۵۱)

ترجمه: «براء بن عازب بمی‌گوید: نبی اكرم جدارای قامتی متوسط بود. و شانه‌هایش با یكدیگر فاصله داشت. موهایش به نرمه گوشهایش می‌رسید. او را در پارچه یمنی سرخ رنگی دیدم كه هرگز چیزی زیباتر از او ندیده‌‌ام».

۱۴۷۰- «وَفِي‎ْ رِوَايَةٍ عَنْهُ س قِيْلَ لَهُ: أَكَانَ وَجْهُ النَّبِيِّ ج مِثْلَ السَّيْفِ؟ قَالَ: لاَ، بَلْ مِثْلَ الْقَمَرِ».(بخارى: ۳۵۵۲)

ترجمه: «در روایتی دیگر از براءبن عازب بپرسیدند: آیا چهره نبی اكرم جمانند شمشیر، می‌درخشید؟ گفت: خیر، بلكه مانند ماه بود».

۱۴۷۱- «عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ س: أَنَّهُ رَأَى النَّبِيَّ ج يُصَلِّيْ بِالْبَطْحَاءِ وَبَيْنَ يَدَيْهِ عَنَزَةٌ- «قَدْ تَقَدَّمَ الْحَدِيْثُ ـ وَفِيْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ قَالَ: فَجَعَل النَّاسُ يَأْخُذُونَ يَدَيْهِ فَيَمْسَحُونَ بِهَما وُجُوهَهُمْ، قَالَ: فَأَخَذْتُ بِيَدِهِ فَوَضَعْتُهَا عَلَى وَجْهِي، فَإِذَا هِيَ أَبْرَدُ مِنَ الثَّلْجِ وَأَطْيَبُ رَائحَةً مِنَ الْمِسْكِ».(بخارى: ۳۵۵۳)

ترجمه: «از ابوجُحَیفه سروایت است كه ایشان، نبی اكرم جرا دیدند كه در بطحاء نماز
می خواند و یک چوبدستی، در جلویش، نصب شده است.

شرح این حدیث، قبلاً گذشت. در این روایت، علاو بر آن می‌گوید: مردم دستهای مبارک آنحضرت جرا می‌گرفتند و بر صورت خود، می‌كشیدند. من نیز دست مبارک‌اش را گرفتم و به صورت خود، كشیدم. دست ایشان از برف، سردتر و از مُشک، خوشبوتر بود».

۱۴۷۲- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «بُعِثْتُ مِنْ خَيْرِ قُرُونِ بَنِي‌آدَمَ، قَرْنًا فَقَرْنًا، حَتَّى كُنْتُ مِنَ الْقَرْنِ الَّذِي كُنْتُ فِيهِ»». (بخارى: ۳۵۵۷)

ترجمه: «ابوهریره سمی‌گوید: رسول الله جفرمود: «من در بهترین قرون بشریت، مبعوث شدم. قرنی پس از قرنی دیگر گذشت تا اینكه من در قرنی كه زندگی می‌كنم، مبعوث شدم»».

۱۴۷۳- «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ رَسُولَ الله ج كَانَ يَسْدِلُ شَعَرَهُ وَكَانَ الْمُشْرِكُونَ يَفْرُقُونَ رُءُوسَهُمْ، فَكَانَ أَهْلُ الْكِتَابِ يَسْدِلُونَ رُءُوسَهُمْ، وَكَانَ رَسُولُ الله ج يُحِبُّ مُوَافَقَةَ أَهْلِ الْكِتَابِ فِيمَا لَمْ يُؤْمَرْ فِيهِ بِشَيْءٍ، ثُمَّ فَرَقَ رَسُولُ الله ج رَأْسَهُ».(بخارى: ۳۵۵۸)

ترجمه: «ابن‏ عباس بمی‌گوید: رسول الله جموهایش را بر پیشانی، رها‌ می‌كرد و مشركین، فرق باز می‌كردند. گفتنی است كه اهل كتاب نیز موهایشان را رها ‌می‌كردند و رسول خدا جدر امری كه دستوری برای آن نیامده بود، دوست داشت موافق اهل كتاب، عمل كند. سر انجام، آنحضرت جنیز فرق باز كرد».

۱۴۷۴- «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: لَمْ يَكُنِ النَّبِيُّ ج فَاحِشًا، وَلا مُتَفَحِّشًا، وَكَانَ يَقُولُ: «إِنَّ مِنْ خِيَارِكُمْ أَحْسَنَكُمْ أَخْلاقًا»».(بخارى: ۳۵۵۹)

ترجمه: «عبد الله‏ بن عمرو بمی‌گوید: نبی اكرم جنه اخلاق ناسزاگویی داشت و نه ناسزا می‌گفت. و می‌فرمود: «بهترین شما كسانی هستند كه از اخلاق بهتری برخوردار باشند»».

۱۴۷۵- «عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّهَا قَالَتْ: مَا خُيِّرَ رسول الله ج بَيْنَ أَمْرَيْنِ إِلا أَخَذَ أَيْسَرَهُمَا مَا لَمْ يَكُنْ إِثْمًا، فَإِنْ كَانَ إِثْمًا كَانَ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنْهُ، وَمَا انْتَقَمَ رسول الله ج لِنَفْسِهِ إِلا أَنْ تُنْتَهَكَ حُرْمَةُ اللَّهِ فَيَنْتَقِمَ لِلَّهِ بِهَا».(بخارى: ۳۵۶۰)

ترجمه: «عایشه لمی‌گوید: هرگاه، به رسول خدا جاختیار داده می‌شد كه از میان دو كار، یكی را انتخاب كند، آسانترین آنها را انتخاب می‌كرد. البته اگر گناه نمی‌بود. ولی اگر گناه بود، بیشتر از همه مردم از آن، فاصله می‌گرفت. و رسول الله جبخاطر خودش، انتقام نمی‌گرفت مگر اینكه به دین خدا، بی‌حرمتی می‌شد. آنگاه، بخاطر آن، انتقام می‌گرفت».

۱۴۷۶- «عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: مَا مَسِسْتُ حَرِيرًا وَلاَ دِيبَاجًا أَلْيَنَ مِنْ كَفِّ النَّبِيِّ ج، وَلا شَمِمْتُ رِيحًا قَطُّ أَوْ عَرْفًا قَطُّ أَطْيَبَ مِنْ رِيحِ أَوْ عَرْفِ النَّبِيِّج».(بخارى: ۳۵۶۱)

ترجمه: «انس سمی‌گوید: هیچ پارچه حریر و دیبایی را دست نزدم كه به لطافت كف دست رسول خدا جباشد. و هرگز هیچ بویی، خوش بوتر از بوی نبی اكرم جاستشمام نكردم».

۱۴۷۷- «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ س قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ج أَشَدَّ حَيَاءً مِنَ الْعَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا». (بخارى: ۳۵۶۲)

ترجمه: «ابوسعید خدری سمی‌گوید: نبی اكرم جاز دوشیزه‌ای كه در پرده بسر می‌بَرَد، حیای بیشتری داشت».

۱۴۷۸- «وَفِي رِوَايَةٍ: وَإِذَا كَرِهَ شَيْئا عُرِفَ فِي وَجْهِهِ».(بخارى:۳۵۶۲)

ترجمه: «ودر روایتی دیگر، ابو سعید می‌گوید: هرگاه، كاری را ناپسند می‌دانست، از چهره‌اش، دانسته می‌شد».

۱۴۷۹- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: مَا عَابَ النَّبِيُّ ج طَعَامًا قَطُّ، إِنِ اشْتَهَاهُ أَكَلَهُ وَإِلا تَرَكَهُ».

ترجمه: «ابوهریره سمی‌گوید: رسول خدا جهرگز از غذایی، ایراد نگرفت. اگر آنرا دوست داشت، می‌خورد وگر نه، از خوردن آن، خود داری می‌كرد».

۱۴۸۰ - «عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ النَّبِيَّ ج كَانَ يُحَدِّثُ حَدِيثًا، لَوْ عَدَّهُ الْعَادُّ لأحْصَاهُ».(بخارى:۳۵۶۷)

ترجمه: «عایشه لمی‌گوید: نبی اكرم جطوری سخن می‌گفت كه اگر كسی می‌خواست، می‌توانست كلماتش را بشمارد».

۱۴۸۱- «وَعَنْهَا ل قَالَتْ: إِنَّ رَسُولَ الله ج لَمْ يَكُنْ يَسْرُدُ الْحَدِيثَ كَسَرْدِكُمْ».(بخاری: ۳۵۶۸)

ترجمه: «عایشه لمی‌گوید: رسول الله جمانند شما پی در پی و با عجله، سخن نمی‌گفت».