باب (۴۶): اگر میان امام و مقتدیانش پرده یا دیوار باشد
۴۱۷- «عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يُصَلِّي مِنَ اللَّيْلِ فِي حُجْرَتِهِ، وَجِدَارُ الْحُجْرَةِ قَصِيرٌ، فَرَأَى النَّاسُ شَخْصَ النَّبِيِّ ج، فَقَامَ أُنَاسٌ يُصَلُّونَ بِصَلاتِهِ، فَأَصْبَحُوا فَتَحَدَّثُوا بِذَلِكَ، فَقَامَ اللَّيْلَةَ الثَّانِيَةَ، فَقَامَ مَعَهُ أُنَاسٌ يُصَلُّونَ بِصَلاتِهِ، صَنَعُوا ذَلِكَ لَيْلَتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا، حَتَّى إِذَا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ، جَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ ج فَلَمْ يَخْرُجْ، فَلَمَّا أَصْبَحَ ذَكَرَ ذَلِكَ النَّاسُ، فَقَالَ: «إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تُكْتَبَ عَلَيْكُمْ صَلاةُ اللَّيْلِ»».(بخارى:۷۲۹)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: رسول الله جنماز شب را در حجره خود میخواند و چون دیوارهای حجره، كوتاه بود و آنحضرت جدیده میشد، بعضی از مردم، خارج از خانه به او اقتدا كردند. هنگام صبح، مردم در مورد آن، با یكدیگر، سخن گفتند. شب دوم و سوم نیز چنین شد. بعد از آن، رسول خدا جدر خانه نشست و برای نماز، بیرون نیامد. صبح روز بعد، مردم علتش را جویا شدند؟ آنحضرت جفرمود: «ترسیدم از اینكه مبادا نماز شب بر شما فرض گردد»».