باب (۱۱): آشامیدن در لیوان
۱۹۲۴- «عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: أتى النَّبِيُّ ج سَقِيفَةَ بَنِي سَاعِدَةَ، فَقَالَ: «اسْقِنَا يَا سَهْلُ». فَسْقَيْتُهُمْ فِي قَدَحِ. قَالَ الرَّاوِي: فَأَخْرَجَ لَنَا سَهْلٌ ذَلِكَ الْقَدَحَ فَشَرِبْنَا مِنْهُ، ثُمَّ اسْتَوْهَبَهُ عُمَرُ بْنُ عَبْدِالْعَزِيزِ بَعْدَ ذَلِكَ، فَوَهَبَهُ لَهُ».(بخارى: ۵۶۳۷)
ترجمه: «سهل بن سعد سمیگوید: نبی اكرم جبه سقیفه بنی ساعده آمد و فرمود: «ای سهل! به ما آب بده». پس من در لیوانی، به ایشان، آب دادم.
راوی میگوید: سپس سهل آن لیوان را بیرون آورد و ما نیز در آن، آب نوشیدیم. سرانجام، عمر بن عبدالعزیز از او خواست تا آن لیوان را به او ببخشد. سهل هم آنرا به او بخشید».
۱۹۲۵- «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س: أَنَّهُ كَانَ عِنْدَهُ قَدَحَ النَّبِيِّ ج. فَقَالَ أَنَسٌ س: لَقَدْ سَقَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج فِي هَذَا الْقَدَحِ أَكْثَرَ مِنْ كَذَا وَكَذَا، وكَانَ فِيهِ حَلْقَةٌ مِنْ حَدِيدٍ. فَأَرَادَ أَنَسٌ أَنْ يَجْعَلَ مَكَانَهَا حَلْقَةً مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ. فَقَالَ لَهُ أَبُو طَلْحَةَ س: لا تُغَيِّرَنَّ شَيْئًا صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج فَتَرَكَهُ».(بخارى: ۵۶۳۸)
ترجمه: «از انس بن مالک سروایت است كه لیوان نبی اكرم جنزد او بود . پس ـ روزی ـ گفت: رسول الله جرا بیشتر از چند بار, در این لیوان, آب دادم.
راوی میگوید: در آن لیوان، یک حلقه آهنی وجود داشت و انس میخواست به جایش یک حلقه طلایی ویا نقرهای بگذارد. ابو طلحه به او گفت: چیزی راكه رسول الله جساخته است تغییر نده. لذا انس آنرا به همان حال، باقی گذاشت».