باب (۴۱): همکاری در ساخت مسجد
۲۷۷- «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخدري س: أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ ج فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ: «وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ» قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ».(بخارى:۴۴۷)
ترجمه: «روایت است كه روزی، ابوسعید خدری سدر حال سخن گفتن، صحبت از ساختن مسجد نبوی بمیان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل میكردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل میكرد. رسول اكرم جاو را دید. و در حالیكه گرد و خاک را از او دور میساخت، فرمود: «افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل میرسد. عمار آنها را به بهشت فرا میخواند وآنها وی را به سوی آتش، دعوت میدهند». راوی میگوید: عمار بعد از شنیدن این سخن، گفت: از فتنهها به خدا پناه میبرم».