باب(۱): خداوند متعال میفرماید: اوست که آفرینش را آغاز کرده است و سپس، باز میگرداند
۱۳۳۴- «عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ ب قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ إِلَى النَّبِيِّ ج فَقَالَ: «يَا بَنِي تَمِيمٍ، أَبْشِرُوا». قَالُوا: بَشَّرْتَنَا فَأَعْطِنَا، فَتَغَيَّرَ وَجْهُهُ، فَجَاءهُ أَهْلُ الْيَمَنِ، فَقَالَ: «يَا أَهْلَ الْيَمَنِ، اقْبَلُوا الْبُشْرَى إِذْ لَمْ يَقْبَلْهَا بَنُو تَمِيمٍ». قَالُوا: قَبِلْنَا. فَأَخَذَ النَّبِيُّ ج يُحَدِّثُ بَدْءَ الْخَلْقِ وَالْعَرْشِ، فَجَاءَ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا عِمْرَانُ، رَاحِلَتُكَ تَفَلَّتَتْ. لَيْتَنِي لَمْ أَقُمْ».(بخارى: ۳۱۹۰)
ترجمه: «عمران بن حصین بمیگوید: گروهی از بنی تمیم نزد نبی اكرم جآمدند. آنحضرت جفرمود: «بشارت باد شما را ای بنی تمیم». آنان گفتند: (ای رسول خدا!) ما را بشارت دادی. پس چیزی به ما عطا كن. از شنیدن این سخن، چهره پیامبر اكرم جدگرگون شد. سپس، اهل یمن نزد پیامبر خدا جآمدند. آنحضرت جفرمود: «ای اهل یمن! بشارت را بپذیرید زیرا كه بنی تمیم آنرا نپذیرفتند». آنها گفتند: پذیرفتیم. آنگاه، نبی اكرم جشروع به سخن گفتن از آغاز آفرینش و عرش خدا كرد. در آن اثنا، مردی آمد و گفت: ای عمران! شترت فرار كرد. عمران میگوید: ای كاش! برنمی خاستم».
۱۳۳۵- «وَفِيْ رِوَايَةٍ عَنْهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «كَانَ اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ شَيْءٌ غَيْرُهُ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ وَكَتَبَ فِي الذِّكْرِ كُلَّ شَيْءٍ وَخَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ». فَنَادَى مُنَادٍ: ذَهَبَتْ نَاقَتُكَ يَا ابْنَ الْحُصَيْنِ، فَانْطَلَقْتُ فَإِذَا هِيَ يَقْطَعُ دُونَهَا السَّرَابُ، فَوَاللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ تَرَكْتُهَا».(بخارى: ۳۱۹۱)
ترجمه: «عمران سدر روایتی دیگر، میگوید: رسول الله جفرمود: «خداوند، وجود داشت و چیزی غیر از او، وجود نداشت و عرش خدا روی آب، قرار داشت. او تقدیر همه كائنات را در لوح محفوظ نوشت. و آسمانها و زمین را آفرید»».
عمران بن حصین میگوید: در این اثنا، كسی صدا زد كه ای فرزند حصین! شترت، رفت. من، براه افتادم و دیدم كه سراب میان من و شترم، فاصله انداخته است. (شتر از من دور شده است). بخدا سوگند، دوست دارم كه شتر را رها میكردم (و از مجلس رسول خدا جبر نمیخاستم).
۱۳۳۶- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: يَشْتِمُنِي ابْنُ آدَمَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَشْتِمَنِي وَيُكَذِّبُنِي وَمَا يَنْبَغِي لَهُ، أَمَّا شَتْمُهُ فَقَوْلُهُ: إِنَّ لِي وَلَدًا وَأَمَّا تَكْذِيبُهُ فَقَوْلُهُ: لَيْسَ يُعِيدُنِي كَمَا بَدَأَنِي»».(بخارى: ۳۱۹۳)
ترجمه: «از ابوهریره سروایت است كه نبیاكرم جفرمود: «خداوند متعال میفرماید: آدمی زاد، مرا دشنام میدهد. حال آنكه شایسته او نیست كه مرا دشنام دهد. همچنین آدمی زاد، مرا تكذیب میكند حال آنكه شایسته او نیست. اما دشنامش، این است كه میگوید: خدا فرزند دارد. و تكذیباش، این است كه میگوید: خداوند مرا مانند آفرینش اول، دوباره زنده نمیكند»».
۱۳۳۷- «وَعَنْهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَمَّا قَضَى اللَّهُ الْخَلْقَ كَتَبَ فِي كِتَابِهِ فَهُوَ عِنْدَهُ فَوْقَ الْعَرْشِ: إِنَّ رَحْمَتِي غَلَبَتْ غَضَبِي»». (بخارى: ۳۱۹۴)
ترجمه: «همچنین از ابوهریره سروایت است كه رسول الله جفرمود: «هنگامی كه خداوند مخلوقات را آفرید، در كتابش (لوح محفوظ) كه نزد او و بالای عرش، قرار دارد، نوشت: همانا رحمتم بر خشمم، غلبه دارد»».