باب (۷۳): این سخن خداوند متعال که میفرماید: «ای پیامبر! چرا آنچه را که خداوند برای تو حلال ساخته، بر خود حرام میگردانی» [تحریم:۱]
۱۷۷۱- «عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَشْرَبُ عَسَلاً عِنْدَ زَيْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ، وَيَمْكُث عِنْدَهَا، فَوَاطَيْتُ أَنَا وَحَفْصَةُ عَلَى أَيَّتُنَا دَخَلَ عَلَيْهَا فَلْتَقُلْ لَهُ: أَكَلْتَ مَغَافِيرَ؟ إِنِّي أَجِدُ مِنْكَ رِيحَ مَغَافِيرَ، قَالَ: «لا، وَلَكِنِّي كُنْتُ أَشْرَبُ عَسَلاً عِنْدَ زَيْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ، فَلَنْ أَعُودَ لَهُ، وَقَدْ حَلَفْتُ، لا تُخْبِرِي بِذَلِكَ أَحَدًا»».(بخارى: ۴۹۱۲)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: رسول الله جبرای خوردن عسل نزد زینب دختر جحش میرفت و آنجا میماند. من و حفصه با یكدیگر، توافق كردیم كه هرگاه، رسول خدا جنزد هر یک از ما آمد، به او بگوید: آیا مغافیر (صمغی شیرین و بد بو) خوردهای؟ زیرا از تو بوی مغافیر به مشام میرسد. پیامبر اكرم جفرمود: «خیر، بلكه نزد زینب دختر جحش، عسل میخوردم ولی سوگند میخورم كه دیگر این كار را نخواهم كرد. و شما هم احدی را از این كار، باخبر نسازید»».