باب (۱۶): این سخن خداوند متعال که میفرماید: در کتاب (قرآن) از مریم یاد کن، آنگاه که از خانوادهاش، کناره گرفت
۱۴۱۶- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: «لَمْ يَتَكَلَّمْ فِي الْمَهْدِ إِلا ثَلاثَةٌ: عِيسَى، وَكَانَ فِي بَنِي إِسْرَائيلَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ: جُرَيْجٌ، كَانَ يُصَلِّي جَاءَتْهُ أُمُّهُ فَدَعَتْهُ: فَقَالَ: أُجِيبُهَا أَوْ أُصَلِّي، فَقَالَتِ: اللَّهُمَّ لا تُمِتْهُ حَتَّى تُرِيَهُ وُجُوهَ الْمُومِسَاتِ، وَكَانَ جُرَيْجٌ فِي صَوْمَعَتِهِ، فَتَعَرَّضَتْ لَهُ امْرَأَةٌ، وَكَلَّمَتْهُ، فَأَبَى، فَأَتَتْ رَاعِيًا، فَأَمْكَنَتْهُ مِنْ نَفْسِهَا، فَوَلَدَتْ غُلامًا، فَقَالَتْ: مِنْ جُرَيْجٍ، فَأَتَوْهُ، فَكَسَرُوا صَوْمَعَتَهُ، وَأَنْزَلُوهُ، وَسَبُّوهُ، فَتَوَضَّأَ وَصَلَّى، ثُمَّ أَتَى الْغُلامَ، فَقَالَ: مَنْ أَبُوكَ يَا غُلامُ؟ قَالَ: الرَّاعِي، قَالُوا: نَبْنِي صَوْمَعَتَكَ مِنْ ذَهَبٍ، قَالَ: لاَ، إِلاَّ مِنْ طِينٍ، وَكَانَتِ امْرَأَةٌ تُرْضِعُ ابْنًا لَهَا مِنْ بَنِي إِسْرَائيلَ، فَمَرَّ بِهَا رَجُلٌ رَاكِبٌ ذُو شَارَةٍ، فَقَالَتِ: اللَّهُمَّ اجْعَلِ ابْنِي مِثْلَهُ: فَتَرَكَ ثَدْيَهَا، وَأَقْبَلَ عَلَى الرَّاكِبِ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِي مِثْلَهُ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى ثَدْيِهَا يَمَصُّهُ». قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى النَّبِيِّ ج يَمَصُّ إِصْبَعَهُ، «ثُمَّ مُرَّ بِأَمَةٍ، فَقَالَتِ: اللَّهُمَّ لا تَجْعَلِ ابْنِي مِثْلَ هَذِهِ، فَتَرَكَ ثَدْيَهَا، فَقَالَ: اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِثْلَهَا، فَقَالَتْ: لِمَ ذَاكَ؟ فَقَالَ: الرَّاكِبُ جَبَّارٌ مِنَ الْجَبَابِرَةِ، وَهَذِهِ الامَةُ يَقُولُونَ: سَرَقْتِ، زَنَيْتِ، وَلَمْ تَفْعَلْ»».(بخاری: ۳۴۳۶)
ترجمه: «ابوهریره سمیگوید: نبی اكرم جفرمود: «فقط سه نفر در گهواره، سخن گفتهاند: ۱ـ عیسی بن مریم ۲ـ مردی از بنی اسرائیل كه جریج نام داشت. او مشغول خواندن نماز بود كه مادرش آمد و او را صدا زد. با خود گفت: جواب مادر را بدهم یا نمازم را ادامه دهم؟ مادرش او را نفرین كرد و گفت: بار الها! تا زمانیكه چشمش به چهره زنان بدكار نیفتاده، او را نمیران. جریج در صومعهاش بود كه زنی آمد و با او سخن گفت و خودش را بر او عرضه كرد. ولی جریج، نپذیرفت. آنگاه، زن نزد چوپانی رفت و خودش را در اختیار او قرار داد. در نتیجه، پسری بدنیا آورد و گفت: این، فرزند جریج است. مردم، هجوم آوردند و صومعهاش را شكستند و او را از آن پایین آوردند و بد و بیراه گفتند. جریج، وضو گرفت و نماز خواند و نزد آن پسر رفت و گفت: ای پسر! پدرت كیست؟ پسر گفت: فلان چوپان.
مردم گفتند: حال كه چنین است، صومعه ات را از طلا میسازیم. جریج گفت: خیر، فقط آنرا، از گِل بسازید.
۳- زنی از بنی اسرائیل، مشغول شیر دادن بچهاش بود كه سواری زیباروی از آنجا گذشت. زن گفت: خدایا! فرزندم را مانند او بگردان. كودک، پستانش را رها كرد و رو به آن مرد نمود و گفت: خدایا! مرا مانند او مگردان. و دوباره به پستانش روی آورد و شروع به مكیدن آن كرد».
ابوهریره سمیگوید: گویا هم اكنون میبینم كه نبی اكرم ج(برای نشان دادن عمل آن كودک) انگشت مبارکاش را میمكد.
«سپس، گذر آنان به كنیزی افتاد. مادر گفت: بار الها! فرزند مرا مانند این، مگردان. كودک، پستان مادرش را رها كرد و گفت: بار الها! مرا مانند او بگردان. مادر گفت: چرا چنین دعا كردی؟ كودک گفت: آن مرد سوار، یكی از جباران و ستمگران بود. اما درباره این كنیز میگویند: دزدی و زنا كرده است در حالی كه او چنین كاری انجام نداده است»».
۱۴۱۷- «عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «رَأَيْتُ عِيسَى ومُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ، فَأَمَّا عِيسَى فَأَحْمَرُ جَعْدٌ عَرِيضُ الصَّدْرِ، وَأَمَّا مُوسَى فَآدَمُ جَسِيمٌ سَبْطٌ، كَأَنَّهُ مِنْ رِجَالِ الزُّطِّ»».(بخارى: ۳۴۳۸)
ترجمه: «ابن عمر بمیگوید: نبی اكرم جفرمود: عیسی، موسی و ابراهیم را دیدم. عیسی مردی قرمز رنگ بود كه موهای مجعد و سینه فراخی داشت. و موسی، مردی گندمگون و تنومند بود كه موهای صاف و فرو هشتهای داشت. گویا یكی از مردان قبیله زُطّ است»».
۱۴۱۸- «وَعَنْهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَرَانِي اللَّيْلَةَ عِنْدَ الْكَعْبَةِ فِي الْمَنَامِ فَإِذَا رَجُلٌ آدَمُ كَأَحْسَنِ مَا يُرَى مِنْ أُدْمِ الرِّجَالِ تَضْرِبُ لِمَّتُهُ بَيْنَ مَنْكِبَيْهِ، رَجِلُ الشَّعَرِ، يَقْطُرُ رَأْسُهُ مَاءً، وَاضِعًا يَدَيْهِ عَلَى مَنْكِبَيْ رَجُلَيْنِ وَهُوَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ، فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ فَقَالُوا: هَذَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ. ثُمَّ رَأَيْتُ رَجُلاً وَرَاءَهُ جَعْدًا قَطِطًا أَعْوَرَ الْعَيْنِ الْيُمْنَى، كَأَشْبَهِ مَنْ رَأَيْتُ بِابْنِ قَطَنٍ، وَاضِعًا يَدَيْهِ عَلَى مَنْكِبَيْ رَجُلٍ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ. فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالُوا: الْمَسِيحُ الدَّجَّالُ»». (بخارى: ۳۴۴۰)
ترجمه: «عبد الله بن عمر بمیگوید: رسول الله جفرمود: «دیشب، خواب دیدم كه در كعبه هستم. ناگهان در آنجا مردی گندم گون مانند زیباترین مردهای گندم گونی كه تاكنون مشاهده شدهاند، دیدم. موهای شانه شدهاش میان شانههایش افتاده بود، از سرش، آب میچكید و دستهایش را روی شانه دو مرد دیگر گذاشته بود و خانه خدا را طواف میكرد. پرسیدم: این، كیست؟ گفتند: عیسی بن مریم است. سپس، پشت سر او، مردی را دیدم كه موهای بسیار مجعّدی داشت و چشم راستش،كور بود. از میان كسانی كه دیدهام، بییشتر به ابن قطن، شباهت داشت. او نیز دستهایش را بر شانههای مردی دیگر گذاشته بود و خانه خدا را طواف میكرد. پرسیدم: این، كیست؟ گفتند: مسیحِ دجال است»».
۱۴۱۹- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج يَقُولُ: «أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِابْنِ مَرْيَمَ، وَالانْبِيَاءُ أَوْلادُ عَلاَّتٍ، لَيْسَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ نَبِيٌّ»».(بخارى: ۳۴۴۲)
ترجمه: «ابوهریره سمیگوید: شنیدم كه رسول الله جفرمود: «من از همه مردم به عیسی بن مریم، نزدیكترم. و انبیا، فرزندان یک پدرند كه از چند مادر متولد شدهاند (در اصول با یكدیگر مشترکاند و در فروع، متفاوت). میان من و عیسی، پیامبر دیگری وجود ندارد»».
۱۴۲۰- «وَعَنْهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ فِي الدُّنْيَا وَالاخِرَةِ، وَالانْبِيَاءُ إِخْوَةٌ لِعَلاَّتٍ، أُمَّهَاتُهُمْ شَتَّى وَدِينُهُمْ وَاحِدٌ»».(بخارى: ۳۴۴۳)
ترجمه: «ابوهریره سمیگوید: رسول الله جفرمود: «من از همه مردم، در دنیا و آخرت، به عیسی بن مریم نزدیکترم. و پیامبران، برادرانی هستند كه از یک پدر بدنیا آمدهاند و مادران مختلفی دارند و دین آنها یكی است»».
۱۴۲۱- «وَعَنْهُ س عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: «رَأَى عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَجُلاً يَسْرِقُ، فَقَالَ لَهُ: أَسَرَقْتَ؟ قَالَ: كَلاَّ، وَاللَّهِ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ. فَقَالَ عِيسَى: آمَنْتُ بِاللَّهِ، وَكَذَّبْتُ عَيْنِي»».(بخارى: ۳۴۴۴)
ترجمه: «ابوهریره سروایت میكند كه نبی اكرم جفرمود: «عیسی بن مریم، مردی را دید كه سرقت میكرد. به او گفت: دزدی كردی؟ گفت: سوگند به خدایی كه معبودی بجز او وجود ندارد، هرگز دزدی نكردهام. عیسی گفت: به خدا، ایمان دارم و چشمم را تكذیب میكنم»».
۱۴۲۲- «عَنْ عُمَرَس يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ ج يَقُولُ: «لاَ تُطْرُونِي كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ فَقُولُوا: عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ»».(بخارى: ۳۴۴۵)
ترجمه: «از عمر سروایت است كه بالای منبر میگفت: شنیدم كه نبی اكرم جفرمود: «در مدح و ستایش من، افراط نكنید آنطور كه نصاری درباره عیسی بن مریم، افراط كردند. همانا من، بنده خدا هستم. پس بگویید: بنده خدا و فرستاده او»».