باب (۲۳): اذان گفتن پس از وقتش
۳۵۸- «عَنْ أَبِي قَتَادَةَ س قَالَ: سِرْنَا مَعَ النَّبِيِّ ج لَيْلَةً، فَقَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ: لَوْ عَرَّسْتَ بِنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «أَخَافُ أَنْ تَنَامُوا عَنِ الصَّلاةِ». قَالَ بِلالٌ: أَنَا أُوقِظُكُمْ، فَاضْطَجَعُوا وَأَسْنَدَ بِلالٌ ظَهْرَهُ إِلَى رَاحِلَتِهِ، فَغَلَبَتْهُ عَيْنَاهُ فَنَامَ، فَاسْتَيْقَظَ النَّبِيُّ ج وَقَدْ طَلَعَ حَاجِبُ الشَّمْسِ، فَقَالَ: «يَا بِلالُ، أَيْنَ مَا قُلْتَ»؟ قَالَ: مَا أُلْقِيَتْ عَلَيَّ نَوْمَةٌ مِثلُهَا قَطُّ، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ قَبَضَ أَرْوَاحَكُمْ حِينَ شَاءَ، وَرَدَّهَا عَلَيْكُمْ حِينَ شَاءَ، يَا بِلالُ، قُمْ فَأَذِّنْ بِالنَّاسِ بِالصَّلاةِ». فَتَوَضَّأَ، فَلَمَّا ارْتَفَعَتِ الشَّمْسُ وَابْيَاضَّتْ، قَامَ فَصَلَّى».(بخارى:۵۹۵)
ترجمه: «ابوقتاده سمیگوید: شبی، همسفر رسول الله جبودیم. گروهی گفتند: چه خوب بود اگر برای خواب، توقف میكردیم. رسول خدا جفرمود: «میترسم برای نماز صبح بیدار نشویم». بلال سگفت: من شما را بیدار میكنم. مردم دراز كشیدند و خوابیدند. بلال هم نشست و به شترش تكیه زد. دیری نگذشت كه خواب بر او نیز غلبه كرد. رسول الله جزمانی از خواب بیدار شد كه آفتاب طلوع كرده بود. آنگاه، خطاب به بلال فرمود: «كجاست آنچه وعده نمودی»؟! بلال گفت: ای رسول خدا! من هرگز چنین بخواب نرفته بودم. رسول الله جفرمود: «هرگاه، خداوند بخواهد، ارواح شما را قبض میكند و هرگاه بخواهد، بر میگرداند. ای بلال! اكنون، برخیز و اذان بگو». سپس آنحضرت جوضو گرفت و پس از بلند شدن آفتاب، نماز را اقامه نمود».