باب (۱۰)
۱۰۷۶- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ النَّبِيَّ ج كَانَ يَوْمًا يُحَدِّثُ وَعِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَادِيَةِ: «أَنَّ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ اسْتَأْذَنَ رَبَّهُ فِي الزَّرْعِ فَقَالَ لَهُ: أَلَسْتَ فِيمَا شِئْتَ؟ قَالَ: بَلَى، وَلَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَزْرَعَ، قَالَ: فَبَذَرَ فَبَادَرَ الطَّرْفَ نَبَاتُهُ وَاسْتِوَاؤُهُ وَاسْتِحْصَادُهُ، فَكَانَ أَمْثَالَ الْجِبَالِ، فَيَقُولُ اللَّهُ: دُونَكَ يَا ابْنَ آدَمَ فَإِنَّهُ لا يُشْبِعُكَ شَيْءٌ»، فَقَالَ الأَعْرَابِيُّ: وَاللَّهِ لا تَجِدُهُ إِلاَّ قُرَشِيًّا أَوْ أَنْصَارِيًّا، فَإِنَّهُمْ أَصْحَابُ زَرْعٍ، وَأَمَّا نَحْنُ فَلَسْنَا بِأَصْحَابِ زَرْعٍ، فَضَحِكَ النَّبِيُّج ».(بخارى: ۲۳۴۸)
ترجمه: «ابوهریره سمیگوید: روزی، رسول الله جدر حالی كه یک مرد بادیه نشین نزدش نشسته بود، فرمود: «مردی از بهشتیان، از پرودگارش اجازه میخواهد تا كشت و زرع نماید. خداوند به او میفرماید: آیا خواسته ات برآورده نشده است؟ میگوید: بلی، ولی دوست دارم كشاورزی نمایم». پیامبرجمیفرماید: «او، بذر میافشاند. آنگاه، روییدن، رشد كردن و برداشت آن، كمتر از یک چشم بهم زدن، پایان مییابد و خرمنی مانند كوه، فراهم میگردد. خداوند میفرماید: اینها را بردار و هیچ چیزی تو را سیر نخواهد كرد». آن مرد بادیه نشین، گفت: بخدا سوگند، آن مرد، غیر از قریش یا انصار، كسی دیگر نخواهد بود. زیرا آنها كشاورزند، ولی ما كشاورز نیستیم. نبی اكرم جاز شنیدن این سخن، تبسم نمودند».