باب (۳۰): تقسیم کردن و آویزان نمودن خوشۀ خرما در مسجد
۲۶۵- «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: أُتِيَ النَّبِيُّ ج بِمَالٍ مِنَ الْبَحْرَيْنِ فَقَالَ: «انْثُرُوهُ فِي الْمَسْجِدِ». وَكَانَ أَكْثَرَ مَالٍ أُتِيَ بِهِ رَسُولُ الله ج، فَخَرَجَ رَسُولُ الله ج إِلَى الصَّلاةِ وَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاةَ جَاءَ فَجَلَسَ إِلَيْهِ، فَمَا كَانَ يَرَى أَحَدًا إِلا أَعْطَاهُ، إِذْ جَاءَهُ الْعَبَّاسُ فَقَالَ: يَا رَسُولَ الله، أَعْطِنِي، فَإِنِّي فَادَيْتُ نَفْسِي وَفَادَيْتُ عَقِيلا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الله ج: «خُذْ». فَحَثَا فِي ثَوْبِهِ، ثُمَّ ذَهَبَ يُقِلُّهُ فَلَمْ يَسْتَطِعْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ الله، اؤْمُرْ بَعْضَهُمْ يَرْفَعْهُ إِلَيَّ، قَالَ: «لا». قَالَ: فَارْفَعْهُ أَنْتَ عَلَيَّ، قَالَ: «لا». فَنَثَرَ مِنْهُ، ثُمَّ احْتَمَلَهُ، فَأَلْقَاهُ عَلَى كَاهِلِهِ، ثُمَّ انْطَلَقَ، فَمَا زَالَ رَسُولُ الله ج يُتْبِعُهُ بَصَرَهُ حَتَّى خَفِيَ عَلَيْنَا، عَجَبًا مِنْ حِرْصِهِ، فَمَا قَامَ رَسُولُ الله ج وَثَمَّ مِنْهَا دِرْهَمٌ».(بخارى:۴۲۱)
ترجمه: «انس ابن مالک سمیگوید: مقداری مال از بحرین برای رسول الله جآوردند.آنحضرت جفرمود: «آنها را داخل مسجد بریزید». راوی میگوید: این محموله، بزرگترین مالی بود كه خدمت رسول خدا جآورده شده بود. رسول اكرم جبرای اقامه نماز به مسجد رفت و به آنها توجه ننمود. پس از اتمام نماز، آمد و در كنار آن اموال، نشست. هر كه را میدید، مقداری به او میداد تا اینكه عباس سآمد و عرض كرد: ای پیامبر گرامی! به من نیز عنایت فرما. زیرا من برای خودم و عقیل (در اسارت بدر) فدیه دادهام. رسول الله جفرمود: «شما نیز بردار». عباس سبا هر دو دست، شروع به پر كردن چادر خود كرد. و هنگامی كه خواست آنها را حمل كند، نتوانست. عرض كرد: ای پیامبر گرامی! یكی را بگویید تا اینها را بر پر پشت من بگذارد. رسول الله جفرمود: «خیر». عباس گفت: پس خود شما آن را بر دوش من بگذارید. رسول الله جفرمود: «خیر». آنگاه، عباس مقداری از آنها را كم كرد و بقیه را بر دوش خود نهاد و براه افتاد. رسول الله جاز حرص عباس ستعجب كرد و همچنان به طرف او نگاه میكرد تا از نظر ما ناپدید گردید. و تا یک درهم از آن مال، باقی بود، رسول الله جآن جا را ترک نكرد».