ترجمه صحیح بخاری

فهرست کتاب

باب (۳۸): تخمین زدن مقدار خرما

باب (۳۸): تخمین زدن مقدار خرما

۷۴۸- «عَنْ أَبِي حُمَيْدٍ السَّاعِدِيِّ س قَالَ: غَزَوْنَا مَعَ النَّبِيِّ ج غَزْوَةَ تَبُوكَ، فَلَمَّا جَاءَ وَادِيَ الْقُرَى، إِذَا امْرَأَةٌ فِي حَدِيقَةٍ لَهَا، فَقَالَ النَّبِيُّ ج لأَصْحَابِهِ: «اخْرُصُوا». وَخَرَصَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَشَرَةَ أَوْسُقٍ. فَقَالَ لَهَا: «أَحْصِي مَا يَخْرُجُ مِنْهَا». فَلَمَّا أَتَيْنَا تَبُوكَ قَالَ: «أَمَا إِنَّهَا سَتَهُبُّ اللَّيْلَةَ رِيحٌ شَدِيدَةٌ، فَلا يَقُومَنَّ أَحَدٌ، وَمَنْ كَانَ مَعَهُ بَعِيرٌ فَلْيَعْقِلْهُ». فَعَقَلْنَاهَا، وَهَبَّتْ رِيحٌ شَدِيدَةٌ، فَقَامَ رَجُلٌ فَأَلْقَتْهُ بِجَبَلِ طَيِّءٍ، وَأَهْدَى مَلِكُ أَيْلَةَ لِلنَّبِيِّ ج بَغْلَةً بَيْضَاءَ، وَكَسَاهُ بُرْدًا، وَكَتَبَ لَهُ بِبَحْرِهِمْ، فَلَمَّا أَتَى وَادِيَ الْقُرَى قَالَ لِلْمَرْأَةِ: «كَمْ جَاءَ حَدِيقَتُكِ»؟ قَالَتْ: عَشَرَةَ أَوْسُقٍ، خَرْصَ رَسُولِ اللَّهِ ج. فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «إِنِّي مُتَعَجِّلٌ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَمَنْ أَرَادَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَعَجَّلَ مَعِي فَلْيَتَعَجَّلْ». فَلَمَّا ـ قَالَ الراوي كَلِمَةً مَعْنَاهَاـ أَشْرَفَ عَلَى الْمَدِينَةِ قَالَ: «هَذِهِ طَابَةُ». فَلَمَّا رَأَى أُحُدًا قَالَ: «هَذَا جُبَيْلٌ يُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ، أَلا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ دُورِ الأَنْصَارِ»؟ قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «دُورُ بَنِي النَّجَّارِ، ثُمَّ دُورُ بَنِي عَبْدِالأَشْهَلِ، ثُمَّ دُورُ بَنِي سَاعِدَةَ، أَوْ دُورُ بَنِي الْحَارِثِ بْنِ الْخَزْرَجِ، وَفِي كُلِّ دُورِ الأَنْصَارِ_ يَعْنِي_خَيْرًا»».(بخارى: ۱۴۸۱)

ترجمه: «ابوحمید ساعدی سمی‌گوید: در غزوه تبوک، همراه رسول الله جبودیم. هنگامی كه به وادی "قری" رسیدیم، زنی را دیدیم كه در باغ خود، مشغول كار بود. رسول الله جخطاب به اصحاب، فرمود: «محصول خرمای این باغ را تخمین بزنید». خود رسول الله جآن را ده وسق، تخمین زد و به آن زن، گفت: «هنگام برداشت خرما، مقدار آنها را مشخص كن». و وقتی به تبوک رسیدیم، رسول الله جفرمود: «امشب، هوا بسیار طوفانی خواهد شد. هیچ كس، از جایش تكان نخورد و شترهایتان را نیز محكم ببندید». راوی می‌گوید: ما هم شترهایمان را بستیم. آن شب، طوفان شدیدی آمد. یک نفر از جایش برخاست. طوفان او را در بر گرفت و روی كوه «طی» انداخت. پادشاه ایله قاطری سفید و یک عدد چادر به رسول الله جهدیه كرد. آنحضرت جبرای او كه در ناحیه ساحلی زندگی می‌كرد، امان نامه‌ای نوشت. در بازگشت از تبوک، وقتی كه رسول الله جبه وادی قری رسید، از آن زن پرسید: «مقدار محصول باغَت، چقدر شد»؟ گفت: ده وسق. یعنی همان مقداری كه رسول الله جتخمین زده بود.

رسول الله جفرمود: «من برای رفتن به مدینه، عجله دارم. هركس، دوست دارد با من بیاید, عجله كند». وقتی چشمش به مدینه افتاد، فرمود: «این است شهر خوب». و هنگامی كه كوه احد نمایان شد، فرمود: «این كوهی است كه ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست داریم. آیا دوست دارید بهترین خانه‌های انصار را بدانید»؟ صحابه گفتند: آری. آنحضرت جفرمود: «منازل بنی نجار سپس منازل بنی عبدالاشهل وبعد از آن، منازل بنی ساعده یا منازل بنی خزرج و تمام منازل انصار، خوب هستند»».