باب (۴۰): غزوۀ عُیَینَه بن حصن
۱۶۶۵- «عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ س قَالَ: قَدِمَ رَكْبٌ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ عَلَى النَّبِيِّ ج فَقَالَ أَبُوبَكْرٍ: أَمِّرِ الْقَعْقَاعَ بْنَ مَعْبَدِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ عُمَرُ: بَلْ أَمِّرِ الأقْرَعَ بْنَ حَابِسٍ، قَالَ أَبُوبَكْرٍ: مَا أَرَدْتَ إِلاَّ خِلافِي، قَالَ عُمَرُ: مَا أَرَدْتُ خِلافَكَ، فَتَمَارَيَا حَتَّى ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا، فَنَزَلَ فِي ذَلِكَ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ﴾[الحجرات: ۱] حَتَّى انْقَضَتْ».(بخارى: ۴۳۶۷)
ترجمه: «عبدالله بن زبیر بمیگوید: كاروانی از بنی تمیم نزد نبی اكرم جآمد. ابوبكر گفت: قعقاع بن معبد بن زراره را امیر آنان، تعیین كن. عمر گفت: بلكه اقرع بن حابس را بعنوان امیر آنان، تعیین كن. ابوبكر گفت: منظورت فقط مخالفت با من است. عمر گفت: اراده مخالفت با تو را نداشتم. پس آنقدر مجادله كردند كه صدایشان بالا رفت. آنگاه در این باره آیه زیر نازل شد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ﴾[الحجرات: ۱] . یعنی ای كسانی كه ایمان آوردهاید، از خدا و رسولش، پیشی نگیرید».