باب (۱۲): غسل نمودن بعد از جهاد و غبار جنگ
۱۲۰۷- «عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج لَمَّا رَجَعَ يَوْمَ الْخَنْدَقِ وَوَضَعَ السِّلاحَ وَاغْتَسَلَ، فَأَتَاهُ جِبْرِيلُ وَقَدْ عَصَبَ رَأْسَهُ الْغُبَارُ فَقَالَ: وَضَعْتَ السِّلاحَ فَوَاللَّهِ مَا وَضَعْتُهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فَأَيْنَ»؟ قَال:َ هَا هُنَا وَأَوْمَأَ إِلَى بَنِي قُرَيْظَةَ» قَالَتْ: فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ ج».(بخارى: ۲۸۱۳)
ترجمه: «عایشه لمیگوید: هنگامی كه رسول الله جاز غزوه خندق برگشت و سلاحش را بر زمین نهاد و غسل كرد، جبرئیل در حالی كه سرش پوشیده از غبار بود، آمد و گفت: سلاحت را بر زمین نهاده ای؟ بخدا سوگند كه من هنوز، سلاحم را بر زمین ننهادهام. رسول الله جگفت: «كجا جهاد كنیم»؟ جبرئیل بسوی بنی قریظه اشاره كرد و گفت: اینجا (با بنی قریظه). آنگاه، رسول خدا جبسوی آنان رفت».