ترجمه صحیح بخاری

فهرست کتاب

باب (۷۵): کمک خواستن از مردم، هنگام دیدن دشمن

باب (۷۵): کمک خواستن از مردم، هنگام دیدن دشمن

۱۲۸۷- «عَنْ سَلَمَةَ س قَالَ: خَرَجْتُ مِنَ الْمَدِينَةِ ذَاهِبًا نَحْوَ الْغَابَةِ حَتَّى إِذَا كُنْتُ بِثَنِيَّةِ الْغَابَةِ لَقِيَنِي غُلامٌ لِعَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، قُلْتُ: وَيْحَكَ، مَا بِكَ؟ قَالَ: أُخِذَتْ لِقَاحُ النَّبِيِّ ج، قُلْتُ: مَنْ أَخَذَهَا؟ قَالَ: غَطَفَانُ وَفَزَارَةُ، فَصَرَخْتُ ثَلاثَ صَرَخَاتٍ أَسْمَعْتُ مَا بَيْنَ لابَتَيْهَا: يَا صَبَاحَاهْ يَا صَبَاحَاهْ، ثُمَّ انْدَفَعْتُ حَتَّى أَلْقَاهُمْ وَقَدْ أَخَذُوهَا فَجَعَلْتُ أَرْمِيهِمْ وَأَقُولُ: أَنَاابْنُ الْأَكْوَعِ
وَالْيَوْمُ يَوْمُ الرُّضَّعْ
فَاسْتَنْقَذْتُهَا مِنْهُمْ قَبْلَ أَنْ يَشْرَبُوا، فَأَقْبَلْتُ بِهَا أَسُوقُهَا، فَلَقِيَنِي النَّبِيُّ ج، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ الْقَوْمَ عِطَاشٌ وَإِنِّي أَعْجَلْتُهُمْ أَنْ يَشْرَبُوا سِقْيَهُمْ فَابْعَثْ فِي إِثْرِهِمْ، فَقَالَ: «يَا ابْنَ الْأَكْوَعِ مَلَكْتَ فَأَسْجِحْ إِنَّ الْقَوْمَ يُقْرَوْنَ فِي قَوْمِهِمْ»».(بخارى: ۳۰۴۱)

ترجمه: «سلمه‏ بن اكوع سمی‌گوید: از مدینه بیرون رفتم و راه جنگل را در پیش گرفتم تا اینكه به گردنه جنگل رسیدم. در آنجا، ‌برده عبد الرحمن بن عوف را دیدم. به او گفتم: وای برتو، اینجا چكار می‌كنی؟ گفت: شتران شیردِه نبی اكرم جرا به سرقت بردند. پرسیدم: چه كسی آنها را به سرقت برد؟ گفت: افراد طایفه غطفان و فزاره. آنگاه، سه بار با صدای بلند، فریاد زدم: یا صباحاه (كلمه‌ای كه هنگام خطر بكار می‌بردند) طوریكه صدایم را به گوش آنچه میان دو سنگلاخ مدینه وجود داشت، رساندم. سپس، با شتاب، حركت كردم تا اینكه به آنها كه داشتند شتران را می‌بردند، رسیدم. شروع به تیر‌اندازی كردم و می‌گفتم: من، فرزند اكوع هستم و امروز، روز نابودی پست فطرتان است.

و اینگونه، شتران را قبل از اینكه شیرشان را بنوشند، نجات دادم و آنها را بسوی مدینه منوره می‌بردم كه نبی اكرم جمرا دید. گفتم: ای رسول خدا! آنان، تشنه هستند زیرا من نگذاشتم كه سهمیه شیرشان را بنوشند. لذا عده‌ای را به تعقیب آنها بفرست. رسول اكرم جفرمود: «ای فرزند اكوع! تو بر آنان، غالب آمدی. پس عفو و گذشت كن. هم اكنون، آنها درمیان قومشان پذیرائی می‌شوند». (از دسترسی ما خارج‌اند)».