فقه السنه

فهرست کتاب

٣- ‌فرائض و ضو

٣- ‌فرائض و ضو

وضو، فرایض و ارکانی دارد که حقیقت آن را تشکیل می‌دهند و هرگاه یکی از آن‌ها مراعات نشود و ضو تحقق نمی‌پذیرد و و ضوی معتبر از نظر شرعی به حساب نمی‌آید، آن فرایض بشرح می‌باشند:

فرض اول: «نیت»، حققت نیت‌، عبارت است از اراد‌ه و آهنگ انجام کاری بمنظور کسب رضای خدا و امتثال اجرای فرمان او. نیت یک عمل صرفاً قلبی است و زبان را در آن دخالتی نیست و لفظ بدان دلیل شرعی‌، ندارد.

دلیل فرض و و اجب بودن نیت‌، حدیثی است که عمرسروایت کرده است که: پیامبرصفرموده است: «إنما الأعمال بالنیات وإنما لكل امرئ ما نوى...»«‌بی‌گمان اعمال و قتی درست و معتبرند که از روی اراده و نیت‌، صورت‌گیرند و بی‌گمان به هرکس آن رسد، که اراده کرده و خواسته است». جماعت محدثین این حدیث را روایت کرده‌اند.

فرض دوم: یک بار شستن صورت و آب بر آن جاری‌ کردن است‌، زیرا غسل بمعنی جاری کردن آب است‌. طول صورت عبارت است از فاصله‌ی قسمت پهن بالای پیشانی (‌رستنگا‌ه مو) تا قسمت زیر چانه‌. و عرض آن مابین دو نرمه‌ی ‌گوش‌ها است‌.

فرض سوم: شستن هردو دست تا آرنج (‌مرفق‌)‌، مرفق (‌آرنج‌) عبارت است از مفصل بین باز‌و و ساعد. شستن خود آرنج‌ها و اجب است و سنت همیشگی پیامبرصچنان بوده است و از وی روایت نشده‌ که: شستن آن‌ها را ترک ‌کرده باشد.

فرض ‌چهارم: مسح‌ سر، مسح عبارت است از: دست مرطوب بر چیزی‌ کشیدن‌، و برای آنکه معنی مسح تحقق پذیرد، باید عضو مسح‌ کننده بر اندام مسح شده‌، حرکت ‌کند و بدان بچسبد، پس تنها دست ‌گذاشتن یا انگشت‌ گذاشتن بر سر یا دیگر اندام‌ها، مسح نامیده نمی‌شود. ظاهر آنست که معنی آیه: ﴿وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ، مقتضی تعمیم مسح‌ به همه‌ی سر نیست و لازم نیست که همه‌ی سر را مسح ‌کنیم‌. بلکه از آن فهمیده می‌شود، که مسح بعضی از سر، برای اجراء و امتثال امر خداوند کافی است‌. راجع به مسح سر، سه‌ کیفیت از پیامبرصروایت شده است:

الف- ‌همه‌ی سر را مسح ‌کرده است: در حدیث عبدالله بن زید آمده است: زید «أن النبیصمسح رأسه بیدیه فأقبل بهما وأدبر، بدأ بمقدم رأسه ثم ذهب بهما إلى قفاه ثم ردهما إلى المكان الذی بدأ منه»«‌پیامبرصسر خود را با هردو دست مسح‌ کرد: آن‌ها را به جلو و به عقب برد. از پیشانی سر آغاز کرد سپس دست‌ها را بر سر کشید تا به پشت‌ گردن رسید و از آنجا دوباره دست‌ها را بر سر کشید و به محل اول برگرداند». جماعت محدثین آن را روایت کرده‌اند.

ب- تنها بر عمامه مسح‌ کرده است: در حدیث عمرو بن امیهسآمده است‌ که: «رأیت رسول اللهصیمسح على عمامته وخفیه» «‌پیامبرصرا دیدم که بر عمامه و خفین مسح می‌کرد». احمد و بخاری و ابن ماجه آن را روایت ‌کرده‌اد. و از بلال روایت شده که: پیامبرصفرمود: «امسحوا على الخفین والحمار»«بر روی خفین و عمامه و امثال آن مسح‌ کنید». احمد آن را روایت کرده است‌. و عمرسگفته است: «من لم یطهره المسح على العمامة لا طهره الله»«کسی که مسح بر عمامه او را تطهیر نکند، خدا او را پاکیزه نگرداند». و احادیثی در این باره از مسلم و بخاری و دیگر امامان حدیث روایت شده است‌. همچنان که بسیاری از اهل علم بدان عمل ‌کرده‌اند.

ج- بر پیشانی و عمامه هردو مسح‌ کرده است: در حدیث مغیره بن شعبهسآمده است ‌که: «أن النبیصتوضأ فمسح بناصیته وعلى العمامة والخفین»«پیامبرصو ضو گرفت و پیشانی خود و عمامه و خفین را مسح کرد». مسلم آن ‌را روایت‌ کرده است‌. این بود آنچه که از پیامبرصدرباره‌ی مسح‌ سر روایت شده است‌، از وی روایت نشده است که تنها بعضی از سر را مسح کرده باشد، اگرچه از ظاهر آیه مستفاد می‌گردد و مقتضای آن آنست‌ که قبلاً بدان اشاره شد.

مسح‌ موی سر‌، خارج از محدو‌ده‌ی سر، کافی نیست‌. بنابر ا‌ین مسح گیسوان بافته‌ی سر، کفایت نمی‌کند.

فرض پنجم: شستن پاها همراه با قوزک‌های پا، این عمل از طریق سنت متواتر قولی و فعلی پیامبرص، ثابت شده است‌. ابن عمربگفته است: پیامبرصدرسفری از ما عقب مانده بود، سپس و قتی به ما رسید،‌ که نماز عصرمان به تاخیر افتاده بود و شروع ‌کردیم به و ضو گرفتن و پاهای خود را مسح می‌کردیم‌ که پیامبرصبا صدای بلند ما را صدا زد و فرمود: «ویل للاعقاب من النار»«وای بر کسانی که پاشنه‌های پای خود را نمی‌شویند و به آتش دوزخ‌ گرفتار می‌شوند». دو بار یا سه بار چنین فرمود. این حدیث متفق علیه است‌.

عبدالرحمن بن ابی لیلی گفته است‌که: اجماع اصحاب پیامبرصبر آن بوده است که شستن پاشنه‌های پا و اجب است‌.

فرایض پنجگانه‌ای که‌ گذشت در قرآن کریم بدان‌ها تصریح شده است: آنجا که می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَیۡدِیَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَیۡنِۚ[المائدة: ۶] .

فرض ششم: ترتیب‌، (‌رعایت ترتیب بین فرایض و ضو به ترتیبی‌ که ‌گذشت‌، و اجب است‌)‌. زیرا خداوند در آیه فوق‌، فرایض و ضو را به ترتیب ذکر کرده است‌، اگر‌چه در آیه بین دست‌ها و پاها که شستن هردو و اجب است با سر که مسح آن و اجب است‌، فاصله و اقع شده است‌. بدیهی است‌ که این فاصله بعلت مراعات ترتیب است‌. و الا این دو اندام که هم حکمند و حکم‌شان یکسان است ازهم جدا نمی‌شدند. و این شیوه‌ی بیان عربی است‌. و سیاق آیه برای بیان این و اجب است‌. و در حدیث «صحیح» نبوی نیز آمده است: «ابدأوا بما بدأ الله به»«‌از اندام‌هائی شروع کنید که خداوند بدان شروع‌ کرده است». و سنت عملی پیامبرصنیز بر مراعات ترتیب بین این ارکان و فرایض بوده است‌. زیرا از وی نقل نشده است‌ که بدون مراعات این ترتیب‌، و ضو گرفته باشد. و ضو عبادت است و در عبادات‌، مدار بر پیروی از پیامبرصمی‌باشد. کسی حق ندارد با کیفیت ماثور و منقول و ثابت شده و ضوی او، مخالفت نماید. بویژه ‌کیفیتی که بصورت پیوسته و همیشگی رو‌ی داده باشد.