دخول غیر مسلمانان به مساجد و بلاد اسلامی
درباره دخول غیر مسلمانان از کفار به مسجدالحرام و دیگر مساجد و سرزمینهای اسلامی، بین فقهاء اختلاف است، همگی بلاد اسلامی نسبت بهکفار به سه دسته تقسیم میشوند:
قسم اول: سرزمین حرم مکه که بهیچ و جه هیچ کافری ذمّی یا غیرذمّی، حق دخول بدانجا را ندارد، چون از این آیه این حکم برمیآید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ﴾[التوبة: ۲۸]. «ای مومنان براستی مشرکان آلودهاند پس بعد از امسال دیگر هیچ یک از آنان به مسجدالحرام نزدیک نشود -تا چه رسد بدینکه بدان داخل شود».
شافعی و احمد و مالک براین رای هستند. پس هرگاه پیکی از طرف کافران بیاید و امام و پیشوای مسلمین در سرزمین حرم باشد، به وی اجازه داده نمیشود که پیش امام آید، بلکه باید امام خود به بیرون حرم برود و او را ملاقات کند یا اینکه کسی را پیش او بفرستد تا پیام او را بشنود و لی ابوحنیفه و اهل کوفه با اجازه امام یا خلیفه یا نائبش دخول کافر همپیمان را به حرم جایز دانسته است، بشرط اینکه بعنوان مسافر داخل شود نه بعنوان اقامت. و برای او کافر معاهد میتواند بخانه کعبه نیز داخل شود.
قسم دوم: از سرزمین اسلامی یعنی حجاز تنها، از یمامه تا یمن و نجد و مدینه شریفه نبویه که گویند نصفش جزو تهامه و نصفش جزو حجاز است، و بعضی گفتهاند همهاش جزو حجاز است. کلبی گفته است: حدود حجاز عبارت است از فاصله مابین دوکوه «طیء» و راه عراق بدین جهت حجاز نامیده شده چون فاصله بین تهامه و نجد و اقع شده است و برخی گفتهاند: چون حاجز بین «نجد» و «سراه» و اقع شده است و برخیگفتهاند چون حاجز نجد و تهامه و شام شده است. حربی گفته است: تبوک نیز از حجاز است و کافران میتوانند با اجازه و ارد سرزمین حجاز شوند و لی نباید درآنجا اقامتکنند بیش از سه روزکه اقامت مسافر است.
و ابوحنیفه گفته است اقامت کافران و ماندن آنها در حجاز اشکالی ندارد. حجت و دلیل جمهور حدیثی است که مسلم از ابن عمر روایت کرده است که اوگفت: از پیامبرصشنیده است که میگفت: «لاخرجن الیهود والنصارى من جزیرة العرب فلا أترك فیها إلا مسلما»«بتاکید یهود و نصاری را از جزیره العرب بیرون خواهم راند و در آن بجز مسلمان کسی را نمیگذارم». و غیر از مسلم بر این روایت افزودهاند که وصیت فرمود و گفت: «أخرجوا المشركین من جزیرة العرب»«مشرکین را از جزیره العرب بیرون برانید». ابوبکر بدینکار نپرداخت و فرصت نکرد و حضرت عمر در خلافت خود آنان را ازآنجا بیرون راند و تبعیدشانکرد و برای تاجرانشان فقط اجازه اقامت سه روز میداد. و از ابن شهاب آمده است که پیامبرصگفت: «لا یجتمع دینان فی جزیرة العرب»«نباید دو دین در جزیره العرب گردهم آیند». مالک این روایت را در «موطاء» بصورت مرسل بیرون آورده است. مسلم گوید که جابرگفت: از پیامبرصشنیدم که میگفت: «إن الشیطان قد یئس أن یعبده المصلون فی جزیرة العرب، ولكن فی التحریش بینهم»«براستی شیطان مایوس شده است که دیگر نمازگزاران او را در جزیرهالعرب بپرستند و لی میخواهد بین نمازگزاران سخن چینی و دو بهم زنی کند». سعید بن عبدالعزیز گفته حدود جزیره العرب عبارت است از: مابین و ادی - القری -تا پایان یمن تا مرز عراق تا ساحل دریا.
غیر او گفتهاند: حد و مرز جزیره العرب از انتهای عدن ابین تا روستاهای عراق در جهت طولی و از جده و حومه آن از سواحل دریا تا مرزهای شام در جهت عرض میباشد .
قسم سوم: دیگر سرزمینهای اسلامی است که کافران با عهد و پیمان و عقد ذمه و امانت نامه میتوانند در آنجا اقامتکنند. لیکن بدون اجازه مسلمانان حق دخول در مساجد ندارند و این رای شافعی است و ابوحنیفه میگوید بدون اجازه میتوانند داخل مسجد شوند و مالک و احمد میگویند بهیچ حال حق دخول در مساجد را ندارند.