پیدایش چاه زمزم
بخاری از ابن عباس روایت کرده است که هاجرلو قتی که او و فرزندش اسماعیل دچار تشنگی گردیدند بر کوه مروه رفت و صدائی شنید، بخویشتن گفت: «خاموش، سپس بدقت گوش داد و دوباره همان صدا را شنید و گفت: براستی صدایت را شنیدم، اگر فریادرس هستی. آنگاه فرشتهای را در محل فعلی زمزم دید، که با پاشنه یا بال خود، آنجا را میکند تا اینکه آب پیدا شد. هاجر شروع کرد بکندن آن تا بصورت حوض درآید و با مشت از آن برمیگرفت و مینوشید و فوراً جای مشت او آب فوران میزد».
ابن عباس گوید: پیامبرصگفت: «رحم الله أم إسماعیل، لو تركت زمزم - أو قال: لو لم تغترف من الماء - لكانت زمزم عینا معینا» «خدا مادر اسماعیل را بیامرزد، اگر زمزم را بحال خود میگذاشت و از آن با مشت برنمیداشت و جلوآن را نمیگرفت، زمزم بصورت چشمه روان در میآمد». او گفت: سپس هاجر از آن آب نوشید و بچهاش را شیر داد. فرشته به و یگفت: از خشک شدن و ضایع شدن آب این چشمه نترسید. بیگمان این جوان -اسماعیل- و پدرش خانه خدا -بیتالله الحرام- را در اینجا بنیان مینهند و خداوند دوستان خود را تباه نمیکند و آنان را ضایع نمیگرداند. خانه کعبه همچون تپهای بود که سیلها گاهی از طرف راست و گاهی از چپ آن را خراب میکرد و سیلی بردگی را ایجاد مینمود و شکاف پدید میآورد.