پزشک کافر
در کتاب «الآداب الشرعیه» ابن مفلح از شیخ تقیالدین (ابن تیمیه) نقل کرده استکه: اگر پزشک یهودی یا نصرانی متخصص در طب مورد اطمینان و اعتماد باشند، طبابت آنان برای مسلمانان اشکالی ندارد. همانگونه که مسلمان میتواند نزد یهودیان و مسیحیان مورد اطمینان چیزی را به و دیعت بگذارد یا با آنان معامله و داد و ستد نماید. خداوند میفرماید: ﴿۞وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مَنۡ إِن تَأۡمَنۡهُ بِقِنطَارٖ یُؤَدِّهِۦٓ إِلَیۡكَ وَمِنۡهُم مَّنۡ إِن تَأۡمَنۡهُ بِدِینَارٖ لَّا یُؤَدِّهِۦٓ إِلَیۡكَ إِلَّا مَا دُمۡتَ عَلَیۡهِ قَآئِمٗاۗ﴾[آل عمران: ۷۵]. «بعضی ازاهلکتاب هستندکه اگر مبالغ هنگفتی را به امانت پیش آنان بگذاری آن را بتو برمیگردانند و خیانت در امانت نمیکنند و بعضی دیگر ازاهلکتاب هستند که اگر دیناری را پیش آنان به امانت بگذاری آن را بتو باز پس نخواهند داد مگر اینکه همواره مواظب و مراقب آنها باشی».در حدیث صحیح آمده است که چون پیامبرصهجرتکرد، یک مرد مشرکی را بعنوان راهنمای ماهری بمزدوریگرفت و او را بر جان و مال خویش امین دانست. و قبیله «خزاعه» بتمامی هم مسلمان و همکافرشان جاسوسان و خبرچین پیامبرصبودند. و روایت شده است که پیامبرصدستور داد که حارث بن کلده که کافر بود، طبابت کند. و لی اگر ممکن باشد مسلمان نزد طبیب مسلمان برود، نزد او برود، همانگونه که در و دیعه و معامله نیز با وجود فرد مسلمان جایز نیست از او عدول نماید. لیکن اگر محتاج به امانت و امین شمردن «کتابی» یا طبابت وی باشد، میتواند چنینکاری را بکند بدون اینکه مشمول نهی از و لایت یهود و نصاریگردد یعنی اینکار و لایت آنها بشمار نمیآید. و بموجب آیه: ﴿۞وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ﴾[العنكبوت: ۴۶]. «با اهلکتاب جز بنیکوئی و خوبی مجادله نکنید».بهتر است با آنان به نیکوئی رفتارنمود. اﻫ.
ابوالخطاب درباره صلح «حدیبیه» گفت: پیامبرصشخصی از قبیله »خزاعه» را که کافر بود به عنوان خبرچین و جاسوس، بمیان قریش فرستاد و خبر و گزارش او را نیز پذیرفت. از این حدیث بر میآید که میتوان بطبیب کافر مراجعه و سخن او را درباره بیماری و مداوا و معالجه قبول نمود، مشروط براینکه متهم به دروغ و مظنون و مشکوک نباشد.