۵- وطء و تجاوز کردن به اکراه و اجبار
هرگاه به اکراه و اجبار و زور به زنی تجاوز شد، بر او حدی نیست. چون خداوند میفرماید: ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ﴾[البقرة: ۱۷۳]. «هرکس دچار اضطرار و ناچار گردد و در تنگنا گیر کند بدون اینکه خود قصدی داشته و از حد نیاز تجاوز نکند بر او اثم و گناهی نیست».
و پیامبرصگفته: «رفع عن أمتی الخطأ والنسیان، وما استكرهوا علیه»«قلم تکلیف و گناه در حال خطاء و فراموشی و اجبار و اکراه از امت من برداشته شده است». در زمان پیامبرصزنی را به اجبار به ارتکاب زنا و ادار کرده بودند که پیامبرصحد را از او برداشت و درباره او حد جاری نفرمود.
گویند: زنی نزد حضرت عمر آمد و گفت: تشنه بودم و نزد چوپانی رفتم و از او آب خواستم و او حاضر نشد به من آب بدهد مگر اینکه خود را در اختیار او بگذارم و من نیز در برابر آب دادن چنین عملی را کردم. به حضرت علی گفت: نظرت چیست؟ گفت: او ناچار بوده و مضطر است. لذا چیزی بدان زن داد و او را بحال خود گذاشت.
اکراه و اجبار فرق نمیکند که بدینصورت باشد که مرد بر آن غلبه کند و از عهدهاش برنیاید یا او را تهدید کند، هیچکس از اهل علم با این امرمخالفت نکرده است. بلکه درباره و جوب صداق و مهریه برای آن زن اختلاف دارند:
مالک و شافعی گویند: مهریه او و اجب میگردد، یعنی مرد زانی باید به وی مهریه بدهد. مالک در موطاء از ابن شهاب روایت کرده که در زمان عبدالملک بن مروان مردی به زور و اکراه به زنی تجاوز کرده بود و او دستور داد که آن مرد بدان زن مهریه بدهد. ابوحنیفه گفته است: مهریه ندارد. صاحب بدایه المجتهد گوید: علت اختلاف اینست که آیا مهریه عوض و بدل تمتع و برخورداری جنسی است یا فریضه ازدواج است، هرکس آن را بدل و عوض تمتع- و برخورداری جنسی بداند در جماع حلال یا حرام آن را و اجب میداند. و کسی که میگوید مهریه فریضهای است که خداوند آن را به زن و شوهر شرعی اختصاص داده است آن را و اجب نمیداند.
و رای ابوحنیفه اصح است.