سوگند به هنگام عاجز بودن مدعی از آوردن گواه
هرگاه مدعی نتوانست حق خود را بر دیگری به اثباث برساند و نتوانست بینه و گواهان بیاورد و مدعی علیه آن حق را انکار میکرد، مدعی در این صورت فقط میتواند مدعی علیه را سوگند دهد و این تنها در اموال و کالاها است و در دعاوی عقوبات و حدود قبول نیست. در حدیثی که بیهقی و طبرانی با اسناد صحیح روایت کردهاند، آمده است «البینة على المدعی والیمین على من أنكر»«برمدعی است که بینه و چیزی را که حق را روشن کند اقامه کند و بر مدعی علیه است که انکار میکند سوگند یاد کند».
بخاری و مسلم از اشعث بن قیس روایت کردهاند که گفت: من و یک مرد با هم درباره یک چاه آب نزاع و خصومت داشتیم و داوری را بحضور پیامبرصبردیم که گفت: «شاهداك أو یمینه»«یا تو دوگواه بیاور یا او سوگند یاد کند».
گفتم: او سوگند یاد میکند و پروائی ندارد، پیامبرصگفت: «من حلف على یمین یقتطع بها مال امرئ مسلم لقی الله وهو علیه غضبان»«هرکس سوگند یاد کند و بخواهد با سوگندش مال مرد مسلمانی را از آن خود کند، او خداوند را ملاقات نمیکند مگر اینکه خداوند بر او خشمناک است در حالی که خداوند را ملاقات میکند که خداوند بر وی خشمناک است». و مسلم بروایت و ائل بن حجر آورده است که پیامبرصبه مرد کندی گفت: آیا بینهای داری؟ گفت: نخیر گفت: پس برمدعی علیه حق سوگند دادنش داری. او گفت: ای رسول الله آن مرد فاجر و تباهکار است و برایش مهم نیست برچه چیزی سوگند یاد میکند، و از هیچ چیز پرهیز و ابائی ندارد، پیامبرصگفت: غیر از سوگند دادنش چیزی بر او نداری.
سوگند و یمین و قسم جز بنام الله یا بیکی از اسماء الله جایز نیست و درحدیث آمده است «من كان حالفا فلیحلف بالله أو لیصمت»«هرکس میخواهد سوگند بخورد و قسم یاد کند، بنام الله سوگند یاد کند در غیر آن صورت ساکت باشد». از ابن عباس نقل شده است که پیامبرصبمردی که میخواست سوگندش دهد گفت: «احلف بالله الذی لاإله إلا هو ما له عندك شئ»«بخدائی که بغیر از او الهی وجود ندارد سوگند یاد کن که او چیزی پیش شما و بر شما ندارد». بروایت ابوداود و نسائی.