خلع و طلاق خلعی
زندگی زناشوئی و قتی امکان دارد که آرامش و محبت و مهر و حسن معاشرت و انجام و ظایف زوجین وجود داشته باشد و بدون وجود این معانی ممکن نیست.
گاهی پیش میآید که شوهر از همسرش ناخشنود است یا همسر از شوهرش ناراضی است. در اینگونه موارد اسلام توصیه میکند که طرفین صبر و شکیبائی پیشهکنند و نصیحت میکند که شاید این چیزی که موجب ناخوشایندی است، سرانجام خوبی داشته باشد خداوند میفرماید:
﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَیۡٔٗا وَیَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِیهِ خَیۡرٗا كَثِیرٗا١٩﴾[النساء: ۱۹].
«با زنازبان معاشرت نیکوکنید اگر از آنان بدتان آمد، شاید از چیز بدتان آمده باشد، که خداوند برایتان در آن خیر و سود فراوان قرار داده باشد...».
در حدیث صحیح آمده استکه: پیامبرصفرمود: «لا یفرك مؤمن مؤمنة، إن كره منها خلقا رضی منها خلقا آخر»«نباید مرد مومنی از زن مومنی بدش بیاید، زیرا اگر از یک خوی و خلق وی ناخشنود باشد از خوی و اخلاق دیگر او راضی و مسرور میگردد».
لیکنگاهی پیش میآید که ناخشنودی و نزاع بین زن و شوی فزونی میگیرد و چاره آن سخت و دشوار است و صبر و شکیبائی پایان مییابد و آرامش و مهر و محبت و انجام و ظایف طرفین، از خانه آنان رخت میبندد و زندگی زناشوئی سازش ناپذیر میشود در اینگونه مواقع، اسلام یگانه راه چاره و اجتناب ناپذیر را جایز و روا میداند ( که طلاق باشد).
چنانچه ناخوشایندی از طرف مرد باشد، طلاق در دست او است و حق او میباشد و میتواند برابر شریعت خداوند از آن استفاده کند. و لی اگر این عدم رضایت و ناخوشایندی از جهت زن باشد، اسلام به وی اجازه داده است که به شیوه طلاق خلعی خود را از پیوند زناشوئی او نجات دهد، بدینگونه که در برابر طلاق چیزی را که بنام پیوند زناشوئی ازاوگرفته بوده آن را به وی پس بدهد تا بدین پیوند پایان دهد.
در این باره خداوند میفرماید: ﴿وَلَا یَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیًۡٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ﴾[البقرة: ۲۲۹]. «... و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه مهر ایشان کردهاید یا بدیشان دادهاید بازپس بگیرید، مگر اینکه شوهر و همسر بترسند که نتوانند حدود خدا را رعایت کنند و پابرجا دارند. پس اگر ای گروه مومنان بیم داشتیدکه حدود الهی را رعایت نکنند،گناهی بر ایشان نیست که زن فدیه و عوضی بپردازد و در برابر آن طلاق بگیرد... ».گرفتن فدیه و عوض در برابر طلاق از طرف شوهر از عدل و انصاف بدور نیست، چون به وی مهریه داده و مخارج ازدواج را پرداخته و هزینههای عروسی و نفقه وی را پذیرفته و زن در برابر همه اینکارهای شوهر، راه انکار پیشگرفته و تقاضای فراق و جدائی میکند و خواهان طلاق است، پس از انصاف و عدل دور نیست آنچه را که از او گرفته است،به وی پس بدهد.
اگر ناخوشایندی و عدم رضایت از هردو طرف باشد، چنانچه شوهر خواهان جدائی و فراق باشد او مالک طلاق است و باید عواقب و پیآمدهای آن را بپذیرد.
واگرزن خواهان طلاق باشد او هم میتواند ازطلاق خلعی استفادهکند و عواقب و پیآمدهای آن را بپذیرد و عوض و فدیه طلاق را بپردازد.
گویند درزمان جاهلی طلاق خلعی بوده است. زیرا عامربن الظرب دختر خود را بعقد ازدواج پسر برادرش عامر بن الحارث درآورده بود، چون عامر پیش زنش رفت زن از او دوری کرد و نفرت نمود و او نزد عمویش شکایت کرد. عمویش گفت:
من نمیخواهم که تو از زنت و از مالت بگذری و هردو را از دست بدهی، اینک او را در برابر پس دادن آنچه که به وی دادهاید، باز میخرم و او را طلاق خلعی بده. یعنی در برابر پس دادن آن مال، او را از تو خلع نمودم و رها ساختم.