زکات حیوانات
در احادیث صحیح نبوی به و جوب زکات از شتر و گاو و گوسفند تصریح شده و به اجماع امت اسلامی از آنها زکات و اجب است.
شرایط و جوب زکات حیوانات و دام بشرح زیر میباشد:
۱) بایستی از نظر تعداد به حدنصاب برسند.
۲) بایستی یکسال از حدنصاب بگذرد.
۳) بایستی در بیشتر اوقات سال، در چراگاه مباح و همگانی و آزاد بچرند: «سائمه باشند». (البته این رای ابوحنیفه و امام احمد است و لی امام شافعی میگوید: اگر در ظرف سال بیش از دو روز آن را تعلیف نمایند از «سائمه بودن» خارج میشود).
جمهور علماء و فقهاء شرط «سائمه بودن« را معتبر میدانند و لی امام مالک و لیث آن را معتبرنمیدانند و میگویند بطورکلی زکات چهارپایان و اجب است خواه «سائمه« باشند یا «معلوفه«. و سیله حمل و نقل و یار باشند یا خیر لیکن در احادیث نبوی قید «سائمه« تصریح شده و از مفهوم مخالف آن برمی آید که زکات از چهارپایان «معلوقه« و اجب نیست. در غیر این صورت قید «سائمه« در احادیث زائد و بیمعنی خواهد بود و سخن پیامبرصبرتر از آنست که درباره آن چنین تصوری برود. ابن عبدالبر میگوید: در میان علماء و دانشمندان شهرهای مختلفی کسی را سراغ ندارم که بمانند مالک و لیث در این باره رای داده باشند.
زکات شتر و حد نصاب آن:
شترها تا به پنج نفرنرسند زکات از آنها و اجب نمیشود. چنانچه تعداد آنها به پنج رسید و سائمه بودند و یکسال بر آنها گذشت از بابت آنها یک گوسفند جوان یکساله یا یک بز جوان که یک سال را تمام کرده باشد، داده میشود و چون به ده عدد رسیدند دو گوسفند و چون به پانزده عدد رسیدند سهگوسفند و چون به بیست عدد رسیدند چهار گوسفند داده میشود. و چون تعداد شتران به بیست و پنج رسید از بابت آنها یک شتر تازه جوانی که یکسال را تمام کرده و پا به دوسالگی نهاده باشد داده میشود -بنت مخاض - یا یک شتر جوان نری که دو سال را تمام کرده پا به سه سالگی نهاده باشد -ابن لبون - داده میشود. اگر تعداد شتران به سی و شش رسید از بابت زکات آنها یک ماده شتری که دو سال را تمام کرده و پا به سه سالگی نهاده باشد -بنت لبون -داده میشود. چون تعداد آنها به چهل و شش رسید زکات آنها ماده شتری است که سه سال را تمام کرده و پا به چهار سالگی نهاده باشد: -حقه-.
چون تعداد آنها به شصت و یک برسد زکات آنها یک شترمادهای است که چهار سال را تمام کرده و پا به پنج سالگی نهاده باشد: -جذعه -.
و چون تعداد آنها به هفتاد و شش برسد زکات آنها دو شترمادهای است که دو سال را تمام کرده و پا به سه سالگی نهاده باشند: -دو بنت لبون-.
از نود و یک شتر تا یکصد و بیست شترزکات آنها دو شترمادهای است که سه سال را تمام کرده و پا به چهار سالگی نهاده باشند: -دو حقه-.
چون تعداد شتران ازیکصد و بیست و یکگذشت، زکات آنها به نسبت هرچهل شتر یک شتر مادهای که دو سال را تمام کرده و پا به سه سال نهاده و به نسبت هر پنجاه شتر یک شتر مادهای که سه سال را تمام کرده و پا به چهار سالگی نهاده باشد، داده میشود.
برای توضیح بیشتر به نمودار زیر توجه فرمائید:
جدول زکات شتر: حد نصاب مقدار زکات ٩ -٥ یکگوسفند یکساله یا یک بز دو ساله ١٤ -١٠ دوگوسفند یکساله یا دو بز دو ساله ١٩ -١٥ سهگوسفند یکساله یا سه بز دو ساله ٢٤ -٢٠ چهارگوسفند یکساله یا چهار بز دو ساله ٣٥ -٢٥ یک شتر مادهای که یکسال را تمام کرده باشد = بنت مخاض ٤٥ -٣٦ یک شتر مادهای که دو سال را تمام کرده باشد = بنت لبون ٦٠ – ٤٦ یک شتر مادهای که سه سال را تمام کرده باشد = حقه ٧٥- ٦١ یک شتر مادهای که چهار سال را تمام کرده باشد = جذعه ٩٠ -٧٦ دو شتر مادهای که دو سال را تمام کرده باشند = بنت لبون ١٢٠ - ٩١ دو شترمادهای که سه سال را تمام کرده باشند = حقتان ١٢٩ -١٢١ سه (بنت لبو ن) ١٣٩ - ١٣٠ یک حقه + دوبنت لبون ١٤٩ -١٤٠ دو حقه + یک بنت لبون ١٥٩ - ١٥٠ سه حقه ١٦٩ - ١٦٠ چهار بنت لبون ١٧٩ - ١٧٠ سه بنت لبون + یک حقه ١٨٩ - ١٨٠ دو بنت لبون + دو حقه ۱٩٩ -١٩٠ سه حقه + یک بنت لبون ٢٠٩ -٢٠٠ چهارحقه یا پنج بنت لبون هرگاه سن شترهایی که و اجب است برابر حد نصاب داده شود متفاوت باشد باید بشرح زبر عمل کرد:
اگر کسی بایستی برابر حدنصاب «جذعه« - شترماده چهارساله -را بعنوان زکات بدهد و لی آن را نداشت بلکه «حقه« -شتر ماده سه ساله- داشت. «حقه» همراه دو گوسفند یا بیست درهم ازاو پذیرفته میشود (حقه + ٢گوسفند. یا حقه + بیست درهم).
اگر کسی بایستی برابر حدنصاب «حقه« بدهد و لی جز «جدعه« نداشت "جذعه« از او پذیرفته میشود لیکن زکاتگیرنده باید دوگوسفند یا بیست درهم را برای زکات دهنده استرداد نماید. اگر کسی میبایست «حقه« بدهد و لی نداشت بلکه «بنت لبون« داشت، «بنت لبون« همراه با دو گوسفند یا بیست درهم از او پذیرفته میشود. و اگرعکس این مطلب باشد بدینمعنی که باید «بنت لیون» بدهد و لی آن را نداشت بلکه «حقه« داشت، «حقه« از او پذیرفته میشود، و لی در عوض زکات گیرنده دوگوسفند یا بیست درهم (مابه التفاوت) را به وی مسترد دارد.
و اگر کسی میبایستی برابر حدنصاب «بنت لیون» بدهد و لی آن را نداشت بلکه «بنت مخاض« داشت، «بنت مخاض« همراه با دو گوسفند یا بیست درهم از او پذیرفته میگردد.
و اگر کسی میبایستی «بنت مخاض« بدهد و لی نداشت بلکه «ابن لبون = شتر نری که دو سال را تمام کرده باشد« داشت، «ابن لبون» بجای آن از او پذیرفته میگردد بدون اینکه چیزی اضافه بدهد یا چیزی بعنوان مابه التفاوت بگیرد.
اگر کسی تنها چهار شترداشت، چیزی بعنوان زکات بر وی و اجب نیست مگر اینکه خودش داوطلبانه از این بابت چیزی بپردازد.
این بود فریضه زکاتی که حضرت ابوبکر صدیق درباره شتران بدان عملکرد و هیچیک از اصحاب پیامبرصبا وی مخالفت ننمود.
زهری از سالم و او از پدرش روایت کرده است که: پیامبرصمیزان و مقدار زکات و اجب را نوشته بود و لی آن را برای عاملان جمعآوری زکات هنوز نفرستاده بود تا اینکه و فات نمود و ابوبکر آن را بیرون آورده و تا متوفیگشت بدان عملکرد. سپس بعد از او حضرت عمر نیز تا به شهادت رسید بدان عمل میکرد. و وصیت نمود که بعد از وی نیز بدان عمل شود.
زکات گاو و گاومیش
گاو تا به سی راس «سائمه» نرسد زکات درآن و اجب نیست و چون تعداد آن به سی (٣٠) راس رسید و یکسال بر آنها گذشت ازبابت آن یک «پارینه» =گوساله نر یا مادهای که یک سال را تمام کرده باشد بعنوان زکات داده میشود که بدان «تبیع، تبیعه» میگویند.
و چون تعداد گاوها به چهل راس رسید یک «مسنه« -گاو دو ساله ماده، و اجب است بعنوان زکات داده شود (اگر همه آنها نر باشند دو ساله نر نیز اشکال ندارد، و لی به مذهب حنفیها نر و ماده یکسان است).
چون تعداد آنها به شصت ( ٦٠) راس رسید بایستی دوراس «تبیع – پارینه» داده شود و چون تعداد آنها به هفتاد راس رسید یک راس دوساله و یک راس یک ساله بعنوان زکات و اجب میگردد.
و در هشتاد راس دو تا دو ساله و در نود راس سه تا یکساله و اجب میشود. و در یکصد راس یک دو ساله و دو تا یک ساله و اجب است.
در یکصد و ده راس دو تا دو ساله و یک راس یک ساله و اجب میگردد. و در یکصد و بیست راس سه تا دو ساله یا چهار تا یکساله و اجب است. و بهمین نسبت هر اندازه تعداد بالا رود در برابر هر سی راس یک پارینه و در برابر هر چهل راس یک دو ساله بعنوان زکات و اجب میگردد.
جدول زکات گاو و گاومیش: حد نصاب مقدار و اجب ٢٩ – ١ هیچگونه زکاتی ندارد ٣٩ – ٣٠ یک راس پاربنه نریا ماده= تبیع ، تبیعه ٥٩ – ٤٠ یک راسگاو دو ساله نر یا ماده - مسنه ٦٩ -٦٠ دو راس پارینه نر یا ماده - دو تا تبیع، تبیعه ٧٩ – ٧٠ یک راسگاو دو ساله و یک راس پارینه = مسنه و تبیع ٨٩ – ٨٠ دو راسگاو دو ساله - دو تا مسنه ٩٩ -٩٠ سه راس پارینه - سه تا تبیع ١٠٩ -١٠٠ یک راس دوساله و دوراس یک ساله =یک مسنه و دوتا تبیع ١١٩ -١١٠ دوراس دو ساله و یک راس یک ساله =دوتا مسنه و یک تبیع ١٢٠ - سه راس دوساله یا چهارراس یک ساله = ٣مسنه یا ٤ تبیع زکات گوسفند و بز
تا تعداد گوسفندان و بزها به چهل راس نرسد از آنها زکاتی و اجب نیست و چون تعداد آنها به چهل راس «سائمه« تا یکصد و بیست راس رسید و یکسال بر آنها گذشت یک راس گوسفند یکساله یا یک راس بز دو ساله بعنوان زکات و اجب میشود.
هرگاه تعداد آنها به یکصد و بیست و یک راس تا دویست راس رسید، دو گوسفند و از دویست و یک راس تا سیصد راس سه گوسفند و اجب میشود. از سیصد به بالا در برابر هر یکصد راس یک راسگوسفند و اجب میباشد.
گوسفندی که از بابت زکات داده میشود باید یک سال و بزی که از این بابت داده میشود باید دو سال داشته باشد و باتفاق اگر همه گوسفندان و بزهای حدنصاب نر باشند، میتوان گوسفند یا بز نر بعنوان زکات داد. و لی اگر همه حدنصاب ماده یا مخلوطی از نر و ماده باشند، به مذهب ابوحنیفه باز هم میتوان گوسفند و بز نر بعنوان زکات داد، لیکن دیگران میگویند دراین صورت حتماً باید گوسفند و بز ماده داد.
حکم "اَوْقاص" - میان نصابها در زکات:
اوقاص جمع «وقص» و بمعنی عددهای بین نصابهای فرض و معین شده در زکات میباشد و باتفاق علماء از زکات معاف است (مثلا حد نصاب گوسفند چهل راس است که ازبابت آن یک گوسفند و اجب است. ازعدد چهل به بالا تا میرسد به یکصد و بیست که «وقص« نامیده میشود چیزی اضافه بر همان یک راس گوسفند مطالبه نمیشود و همچنین در شتر و گاو برابر جدولی که گذشت).
پیامبرصدرباره زکات شتر فرمودهاند: «فإذا بلغت خمسا وعشرین، ففیها بنت مخاض أنثى، فإذا بلغت ستا وثلاثین، إلى خمس وأربعین، ففیها بنت لبون أنثى»«هرگاه تعداد شتران به بیست و پنج نفر رسیدند یک شتر ماده یکساله و اجب است که ازبابت زکات آنها داده شود و هرگاه به سی و شش تا چهل و پنج نفررسیدند، دوتا شترماده دوساله و اجب میشود».
درباره زکات گاو میفرماید: «فإذا بلغت ثلاثین ففیها عجل تابع، جذع أو جذعة، حتى تبلغ أربعین، فإذا بلغت أربعین، ففیها بقرة مسنة»«هرگاه تعداد گاوها به سی راس رسید یک پارینه نریا ماده و اجب است تا اینکه به چهل میرسد، که آنوقت یک دو ساله ماده و اجب است». و درباره زکات گوسفند میفرماید: «وفی سائمة الغنم، إذا كانت أربعین، ففیها شاة، إلى عشرین ومائة»«هرگاه گوسفندان سائمه به چهل راس تا یکصد و بیست راس رسید یکگوسفند و اجب است».
بنابراینبین عدد بیست و پنج و عدد سی و شش در شترها «وقص« نامیده میشود و از بابت آن زکاتی نیست و همچنین بین عدد سی و عدد چهل در گاو و بین عدد چهل و عدد یکصد و بیست درگوسفند.
چیزهایی که نباید بعنوان زکات از صاحبان اموال گرفت:
بهنگام اخذ زکات مراعات صاحبان اموال و اجب میباشد. بنابراین، نباید از ایشان بهترین و گرانبهاترین آن راگرفت، مگر اینکه خود بدینکار رضایت دهند و همچنین مراعات حق فقرا نیز و اجب است. بنابراین نباید حیوانی را که اهل خبره و آشنا به و ضع حیوان، آن را معیوب و ناقص میدانند، بعنوان حق زکات پذیرفت. مگر این که تمام حیوانات حدنصاب معیوب باشند. پس حق زکات را باید از متوسط اموال -نه بهترین نه بدترین -گرفت.
۱- در نامه ابوبکر آمده است: «از بابت زکات، حیوان پیر دندان افتاده و کور و قوچ گرفته نمیشود».
۲- از سفیان بن عبدالله ثقفی روایت استکه: «حضرت عمر عاملان جمعآوری زکات را، منعکرده بود از اینکه گوسفند نازا و گوسفند شیری و گوسفند آبستن و قوچ را بعنوان زکات بگیرند». (طبعاً در شتر و گاو و بز نیز چنین است).
۳- از عبدالله بن معاویه غاضری روایت است که، پیامبرصفرمود: «ثلاث من فعلهن فقد طعم طعم الایمان: من عبد الله وحده، وأن لا إله إلا هو، وأعطى زكاة ماله، طیبة بها نفسه. رافدة علیه كل عام، ولا یعطى الهرمة، ولا الدرنة ولا المریضة، ولا الشرط ولا اللئیمة ، ولكن من وسط أموالكم، فإن الله لم یسألكم خیره، ولم یأمركم بشره»«سه چیز است که هرکس آنها را انجام دهد بدرستی مزه ایمان را چشیده است: کسی که تنها «الله« را بپرستد و گواهی دهد که جز «الله هیچ معبود بحقی وجود ندارد. و کسی که هرسال با طیب خاطرومشتاقانه زکات مال خویش را میدهد و کسی که حیوان پیر و «گر« و بیمار و کوچک بی مقدار شرور و حیوانی که از شیر دادن امتناع میکند، بعنوان زکات نمیدهد، بلکه زکات را باید از اموال متوسط خود -نه بهترین نه بدترین -بدهید: بیگمان خداوند بهترین مال را ازشما نخواسته و به بدترین آن نیز امر نکرده است». به روایت ابوداود و طبرانی با سند «جید» آن را روایتکرده است.
زکات غیر از انعام:
در میان چهارپایان تنها از «انعام» زکات و اجب است. بنابراین زکات اسب و قاطر و خر و اجب نمیباشد مگر اینکه جزوکالای تجارتی باشند.
از علی بن ابیطالب روایت است که پیامبرصفرمود: «قد عفوت لكم عن الخیل والرقیق، ولا صدقة فیهما»«شما را از زکات اسب و برده معاف داشتم». به روایت احمد و به روایت ابوداود با سند «جیدی«.
از ابوهریره روایت استکه، از پیامبرصدرباره زکات خر و الاغ سوال شد؟ او فرمود: «ما جاء فیها شئ إلا هذه الایة الفذة: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ٧ وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا یَرَهُۥ٨﴾[الزلزلة: ۷-۸]. «درباره زکات الاغها چیزی و ارد نشده و لی اگرزکات آن را داد، مشمول مفهوم کلی این آیه است: -هرکس باندازه ذرهای نیکی کند پاداش آن را خواهد دید و هرکس باندازه ذرهای بدیکند سزای آن را خواهد دید».به روایت احمدکه قبلا نیز از آن سخن رفت.
از حارثه بن مضرب روایت است که او همراه حضرت عمربه حج رفته بود و در آن هنگام بزرگان شام به حضور ایشان آمدند و گفتند: یا امیرالمومنین: ما بردگان و چهارپایانی -(غیر از انعام) - را بدست آوردهایم، پس زکات آنها را از ما بگیر تا بدینوسیله ما را از بیماریهای روحی -بخل و طمع و حسد -پاکگردانی و زکات اموال ما را نیزگرفته باشی. حضرت عمر گفت: این عمل را حضرت محمد و ابوبکر پیش از من انجام ندادهاند و لی منتظر باشید تا ازمسلمانان نیز سوال کنم. هیثمی این روایت را آورده و گفته است: احمد و طبرانی در «الکبیر آن را روایتکردهاند و راویان آن «موثوق به» هستند.
زهری از سلمان بن یسار روایتکردهکه: مردم شام به ابوعبیده بن جراح گفتند: از اسبان و بردگان ما زکات بگیر، ابوعبیده ازاینکار امتناع کرد. سپس این خواسته را برای حضرت عمر نوشت که او نیز امتناعکرد. مردم مجدداً با ابوعبیده در این باره سخنگفتند، ابوعبیده آن را برای حضرت عمر نوشت که در جواب و یگفت: «اگر دوست دارند زکات آنها را از ایشان بگیر و به فقرای خودشان بده و روزی بردگان شان را تامینکن. به روایت مالک و بیهقی.
زکات بچههای شتر و گوساله و بره و بزغاله
اگر کسی شتر و گاو و گوسفند باندازه حد نصاب داشت و در طی سال زاده شدند، همینکه یکسال تمام بر آن حدنصاب گذشت بنا به رای اکثر اهل علم بایستی از بابت همه آنها بزرگ و کوچک زکات بدهد. زیرا مالک و شافعی ازسفیان بن عبدالله ثقفی روایت کردهاند که، عمر بن خطاب (به و ی) گفت: «بره و بزغالهای که چوپان آن را حمل میکند و تازه زاده شده است برایشان به حساب آور و لی خود آن را بجای زکات مگیر و همچنین حیوان نازا و شیرده و آبستن و قوچ را نیزقبول نکن بلکهگوسفند یکساله ماده و بزغاله دو ساله ماده را میگیری و این حد متوسط مال است».
ابوحنیفه و شافعی و ابوثور میگویند: بره و گوساله و بچه شتر به حساب نمیآیند و معتبر نیستند مگر اینکه گوسفندان و گاوان و شتران بزرگ خود به حد نصاب رسیده باشند. ابوحنیفه میگوید: برهها و گوسالهها و بچه شترها بر حدنصاب افزوده میشوند خواه از حیواناتی که به حد نصاب رسیدهاند، زاده شده یا اینکه آنها را خریده باشند و هر و قت یکسال تمام بر حدنصاب گذشت زکات مجموع آنها باید داده شود. لیکن امام شافعی میگوید: و قتی برهها و گوسالهها و بچه شترها به حدنصاب افزوده میشوند که زاده همان حیواناتی باشند که در ملکیت وی به حدنصاب رسیده و پیش از تمام شدن سال از آنها زاده شده باشند. اما اگر کسی از بره یا گوساله یا بچه شتر به حد نصاب داشته باشد بنا به رای امام ابوحنیفه و محمد و داود و شعبی و در روایتی از امام احمد بروی زکاتی از بابت آنها و اجب نیست. چه امام احمد و ابوداود و نسائی و دارقطنی و بیهقی و سوید بن غفله روایت کردهاند که گفت: عامل جمعآوری زکات پیامبرصپیش ما آمد و از او شنیدم که میگفت: «در دستور العملی که من دارم، آمده است که از حیوانات شیرخوار، زکات نگیریم... الحدیث». از جمله راویان این حدیث هلال بن حباب است که عده زیادی او را موثوق به دانسته و بعضی دباره وی خرده گرفتهاند. و لی به مذهب مالک و بروایتی از امام احمد از حیوانات کوچک و بزرگ یکسان زکات و اجب میباشد، چون آن حیوانات کوچک را اگر با حیوانات بزرگ به حساب میآورند معتبر است بنابراین اگر خودشان تنها هم باشند باید به حساب آورند معتبراست بنابراین اگر خودشان تنها هم باشند باید به حساب آیند و از آنها زکات داده شود. امام شافعی و ابویوسف (از یاران ابوحنیفه) میگویند از حیوانات کوچک (بره، بزغاله، گوساله، بچه شتر) و اجب است که یک راسکوچک از آنها داده شود.
آنچه که درباره جمع و تفریق حیوانات و سهام متفرقه بمنظور فرار از زکات یا گرفتن زکات، آمده است:
۱- از سوید بن غفله روایت استکه: عامل جمعآوری زکات از طرف پیامبرصبه میان ما آمد و از وی شنیدم که میگفت: «ما از شیر خواران، زکات نمیگیریم و بمنظور افزایش در میزان زکات جمعی را ازهم جدا و گروه متفرق را با هم جمع نمیکنیم و مردی شتر چاق و کوهان بزرگی را برایش آورد، او از پذیرفتن آن خودداریکرد چه از بهترین مال او بود«. به روایت احمد و ابوداود و نسائی.
۲- انسگفته استکه: حضرت ابوبکر به وی نوشت: اینست فریضه زکاتی که پیامبرصبر مسلمانان فرض کرده است، و در آن آمده بود: «ولا یجمع بین متفرق، ولا یفرق بین مجتمع خشیة الصدقة، وما كان من خلیطین، فإنهما یتراجعان بینهما بالسویة»به روایت بخاری. [(یعنی: ) «بخاطر فرار و ترس از زکات، نباید قسمتهای متفرق را با هم جمع و قسمتهای جمع و روی هم را از هم جداکرد و اگر دو نفربا هـم شریک باشند، سهم زکات را برابر با هم تقسیم میکنند - (خطابی چنین مثال آورده است: دو نفر شریک با هم چهل راس گوسفند دارند، که هریک بیست گوسفند خود را میشناسد، در این صورت عامل زکات یکگوسفند را میگیرد. آنگوسفند مال هرکدام باشد نصف بهای آن را از شریکش پس میگیرد)».
امام مالک در «موط« در تفسیر حدیث فوقگفته است: «مثال جمع بین متفرق، سه نفر هستند که هریک چهل راسگوسفند دارند و اصولا بر هر یک از آنها یک گوسفند و اجب است. بدانها اجازه داده نمیشود که برای فرار از زکات، هرسه سهم خود را با هم مخلوط کنند که روی هم میشود یکصد و بیست راس و از بابت آن تنها یک گوسفند بدهند.
مثال تفریق بین مجتمع: دو نفر شریک با هم دویست و یک راسگوسفند دارند، اصولا باید سه راس گوسفند بعنوان زکات بدهند. بدانان اجازه داده نمیشود، که برای فرار از زکات از هـم جدا شوند تا زکات و اجب بر هریک از آنها یکگوسفند گردد».
اما شافعی میگوید: «این سخن هم خطالب است به صاحب اموال و هــم به عامل جمعآوری زکات و هیچیک از آنها حق ندارند که بخاطر فرار از زکات و یا افزایش میزان زکات جمع و تفریق را بعمل آورند: صاحب مال برای اینکه افزایش در میزان زکات حاصل نشود، جمع یا تفریق انجام دهد و عامل زکات برای اینکه افزایش در میزان زکات حاصل شود، جمع یا تفریق انجام دهد. (برای مثال: دو نفر شریک رویهم هشتاد راسگوسفند دارند، عامل زکات حق ندارد آنها را از هم جدا کند، تا از آنها دوگوسفند بگیرد، درصورتیکه یکگوسفند بر آنها و اجب است. یا اینکه یکنفر تنها بیست راسگوسفند دارد و یک نفردیگرهم، بیست راسگوسفند دارد عامل حق ندارد آنها را با هـم جمعکند و یکگوسفند بابت زکات بگیرد، در صورتیکه بر هیچیک از آنها زکات و اجب نیست). معنی «خشیه الصدقه» آنست که از ترس افزایش در میزان زکات یا ازترسکاهش در میزان زکات، عمل جمع و تفریق انجامگیرد و هردو ممنوع است. لذا ما ترجیح دادیم که هردو صورت را دربر بگیرد، بهتر است و هردو صورت را، توضیح دادیم».
حنفیها میگویند: نهی از جمع و تفریق، متوجه عاملان جمعآوری زکات میگردد. بدینمعنی که ملک یک نفر را تقسیم و تفریق کنند، تا زکات و اجب وی افزایش یابد، مانند کسی که یکصد و بیست راس گوسفند دارد و عاملان زکات گوسفندان وی را به سه چهل تایی تقسیم کنند تا سه راس گوسفند بعنوان زکات بدهد، که تفریق موجب افزایش شده است در صورتیکه یک گوسفند و اجب است یا اینکه یک نفر یکصد و یک راس گوسفند دارد و یک نفر دیگر یکصد راس دارد عاملان زکات مال هردو را جمعکنند، تا زکات آنها سه راسگردد که جمع موجب افزایش میشود. در صورتیکه دو گوسفند و اجب است.
آیا مشترک بودن مال بین شرکاء در و جوب زکات تاثیر دارد؟
حنفیه میگویند: مشترک بودن مال بین شرکاء دروجوب زکات تاثیرندارد خواه شرکت بصورت مشاع و همگانی باشد بدینمعنی که سهم شرکاء مشاع و غیر متمیز باشد یا اینکه شرکت بصورت مجاورهای باشد بدینمعنی که حیوانهای سهم هریک مشخص و متمیز باشد، لیکن برای چرا و ذهاب و ایاب با هـم مخلوط کرده باشند، بنابراین در اموال مشترک زکات و قتی و اجب میگردد که سهم هریک از شرکاء جداگانه به حد نصاب برسد. زیرا این اصل کلی که: و جوب زکات با توجه به ملک یک شخص و احد معتبر میباشد، ثابت و مورد اجماع همه است.
مالکیه میگویند: کسانی که با هـم در چهارپایان شریک هستند، از نظر حکم زکات، حکم یک مالک و احد را دارند. شرکت و مختلط بودن مال، و قتی از بابت حکم زکات، تاثیر دارد و معتبر است که هریک از شرکاء، خود جداگانه مالک نصاب باشند و مشروط برآنکه چوپان و فحل = حیوان نر تخمی، و خوابگاه هـمه حیوانات، مشترک و یکی باشد و نیت و قصد شرکت داشته و مال هر یک از شرکاء از هم جدا و متمایز باشد و هر یک از شرکاء اهلیت و شایستگی پرداخت زکات را داشته باشد. در غیر این صورت شرکاء حکـم یک مالک و احد را ندارند و شریک جداگانه، محسوب میگردند. شرکت و اختلاط اموال از نظر حکـم زکات، تنها در چهارپایان تاثیر دارد. در صورت اعتبار شرکت، مالی که بابت حق زکات گرفته میشود به نسبت سهم هر یک از آنها بر آنان تقسیم میشود. چنانچه یکی ازشرکاء مال غیر مشترکی نیز داشته باشد، آنهم نیز از بابت زکات جزو شرکت محسوب میگردد (بیان شرایط برای شرکت جوار است نه شرکت مشاع).
شافعیه میگویند: هردو نوع شرکت: = (شرکت مشاع و شرکت جوار) از نظر حکـم زکات تاثیر دارند بنابراین مال دو شخص شریک یا چند شخص شریک از بابت زکات بمانند مال یک شخص و احد است تاثیر آن بدینگونه است، که گاهی موجب و جوب زکات و گاهی موجب افزایش یاکاهش مقدار و اجب میگردد. مثال اینکه موجب و جوب زکات گردد: دو نفر هـریک بیست راسگوسفند دارند، چون شریک همدیگر گردند، زکات بر آنها و اجب میشود، که باید یک گوسفند بدهند، درصورتیکه اگرشریک نمیشدند زکات برهیچ یک از آنها و اجب نمیگردید، چون سهم هیچیک جداگانه به حد نصاب نمیرسد.
مثال اینکه شرکت موجب افزایش مقدار زکات گردد: دو نفر شریک یکی یکصد و یک راس و دیگری یکصد راس دارد که بایستی سه راس گوسفند بعنوان زکات بدهند در صورتیکه اگر شریک نمیشدند هریک نفر یک راسگوسفند زکات میداد.
مثال اینکه موجبکاهش زکات گردد: سه نفرکه هریک چهل راسگوسفند دارد چون شریک همدیگر شوند، مقدار زکات برای هر سه نفر یک گوسفند است، در صورتیکه اگر شریک نمیشدند میبایستی هریک جداگانه یکگوسفند بدهد.
شرایط و جوب زکات مال مشترک به رای شافعیه:
۱- بایستی شرکاء همگی از کسانی باشند، که زکات بر آنها و اجب میشود.
۲- بایستی مال شرکتی به حد نصاب برسد.
۳- بایستی یکسال تمام بر آن مال بگذرد.
۴- نبایستی خوابگاه و ماوا و چراگاه و آبشخور و چوپان و محل دوشیدن حیوانات از هم جدا و متمیز باشد.
۵- اگرحیوانات شرکتی از یک نوع باشند بایستی «فحل» و حیوان نرتخمی آنها هم یکسان باشد.
امام احمد نیز رای همچون رای شافعیه دارد. جزآنکه او تنها در چهارپایان از نظر زکات شرکت را موثر میداند نه در دیگر اموال.