از جمله چیزهایی که برکفر صریح دلالت میکنند
۱- انکار چیزی که از بدیهیات و ضروریات دین اسلام است مانند انکار و حدت الله و انکار خالقیت الله و انکار وجود فرشتگان و انکار نبوت حضرت محمدصو انکار قرآن که و حی خدا است و انکار رستاخیز و پاداش اخروی اعمال و انکار فرضیت نماز و زکات و روزه و و جوب حج.
۲- مباح دانستن چیزی که همه مسلمین بر تحریم آن اتفاق و اجماع دارند: مانند مباح دانستن: شرب مسکرات، زنا، ربا،گوشت خوک، و حلال دانستن خون و مال کسانی که بیگناه هستند.
۳- حرام دانستن چیزی که مسلمانان بر حلال بودن آن اتفاق و اجماع دارند، مانند: حرام دانستن طیبات و چیزهای پاک.
۴- دشنام و ناسزاگوئی و استهزاء به پیامبر بزرگوار اسلام و دیگر انبیاء خدا.
۵- دشنام و ناسزاگوئی بدین و انتقاد از قرآن و سنت نبوی و عمل نکردن بیتاب خدا و سنت پیامبرصاسلام و تفضیل و ترجیح دادن قوانین بشری بر آنها.
۶- هرکس ادعا کندکه بعد از پیامبر اسلام بر وی و حی صادر میشود اوکافر است.
۷- انداختن مصحف شریف قرآن در نجاسات و آلودگیها و همچنینکتب احادیث و این عمل را از روی اهانت و خفت و سبک شمردن آنها انجام دهد و به محتوای آنها توهینکند.
۸- استخفاف و اهانت بیکی از نامهای خداوند بزرگ یا بیکی از اوامر و نواهی یا و عد و و عیدهای او، مگر اینکه تازه مسلمان باشد و از احکام اسلام هنوز اطلاع درستی نداشته باشد و حدود خداوند را نشناسد که این عمل او را برجهل و نادانی و عدم شناخت و آگاهی وی حمل میکنند و کافر بحساب نمیآید.
در این باره مسائلی پیش میآید که همه مسلمانان بر آن اجماع و اتفاق نظر دارند، و لی تنها اهل دانش و خاصه از آن اطلاع دارند نه عامه مردم، که منکرین این گونه مسایل، کافر بحساب نمیآیند، بلکه بعلت جهل و عدم آگاهی از آنا، معذورند، چون آگاهی برآنها در میان توده مردم شیوع ندارد مانند اینکه اگر کسی عمه یا خاله زنی را تحت نکاح داشته باشد، نمیتواند آن زن را نیز برای خود نکاح کند و نکاح وی در آن حال با وجود عمه یا خالهاش، حرام است. و مانند اینکه قاتل عمدی ارث نمیبرد و یا اینکه سهم الارث مادر بزرگ یک ششم است و امثال اینگونه مسائل. (یعنی اگر کسی منکر آنها شد،کافرنمیشود چون تنها خواص مسائل را میدانند). و سوسههای نفسانی تاثیری ندارند، زیرا خداوند مردم را بر آنها مواخذه نمیکند، مسلم از ابوهریره روایتکرده استکه:
پیامبرصگفت: «إن الله عزوجل تجاوز لامتی عما حدثت به أنفسها ما لم تعمل أو یتكلم به»«بیگمان خداوند و سوسههای نفسانی امت مرا تا زمانی که بدانها عمل نکنند یا بر زبان نیاورند، بخشیده و از آنها گذشت فرموده است».
مسلم از ابوهریره روایتکرده است که گفت: «گروهی از یاران پیامبرصبخدمت او آمدند و از او سوالکردند و گفتند: ما گاهی در فکر و خاطر خویش چیزهائی مییابیم و چیزهائی بخاطرمان میگذردکه از بس که آنها را بزرگ میدانیم و گناهی بزرگ تلقی میکنیم که نمیتوانیم آنها را بر زبان آوریم، تا چه رسد بدانکه بدانها عقیده داشته باشیم، پیامبرصفرمود: مگر چنین چیزی را در خود یافتهاید؟گفتند: آری. پیامبرصگفت: این و سوسهها نشانه ایمان کامل است و زیانی ندارد».
مسلم از ابوهریره روایت کرده است که پیامبرصگفت: «لا یزال الناس یتساءلون حتى یقال: (هذا خلق الله الخلق، فمن خلق الله؟) فمن وجد من ذلك شیئا، فلیقل: آمنت بالله»«همواره پرسشهائی برای مردم پیش میآید و سوال میشودکه: خداوند مردم را آفریده است پس چهکسی خداوند را آفریده است؟ هرکس در دل خویش با چنین سوالی روبرو شد، بگوید: من به «الله» ایمان دارم و قلباوجود او را میپذیرم».