قتلی که موجب دیه و پرداخت خونبها میباشد
باتفاق نظرعلما در قتل خطاء و قتل شبه عمد و قتل عمدی که یکی از شرایط تکلیف را فاقد باشد، مانند قتل به و سیله مجنون یاکودک .
و همچنین در قتل عمدی که حرمت و احترام مقتولکمتر است از احترام قاتل مثل اینکه آزاده بنده و برده را بکشد، باز هم دیه و اجب میشود.
همچنین اگر کسی درخواب رویکسی و اقع شود و او را بکشد باکسی از محل مرتفعی بیفتد و رویکسی سقوط کند و او را بکشد با کسی چاهی راکنده باشد و کسی درآن بیفتد و بمیرد و یا کسی که بوسیله از دحام کشته شود، در همه این موارد دیه و اجب میشود. در این باره ازحنش بن المعتمر از علی بن ابیطالب آوردهاند که گفت: «پیامبرصمرا به یمن فرستاده بود، به نزد قومی رسیدیم که برای شکار شیر چاهی و حفرهای کنده بودند، تا آن را شکار کنند، که در آن شیر میافتاد. روزی مردی درآن چاه افتاد و او نیز خود را بشخص دیگری آویخت و او نیز بدیگری آویخت تا اینکه سرانجام چهار نفر در آن افتادند و شیری که در آن چاه بود هر چهار نفر را زخمی کرد و مردی با نیزه کوتاهی شیر را کشت و هر چهار نفر بر اثر زخم شیر مردند اولیای مرد اولی بر علیه اولیای دومی سلاح کشیدند و نزدیک بود که جنگ در گیرد و حضرت علی نزدیک آنان رفت و گفت: آیا میخواهید با هم جنگ کنید در حالیکه هنوز پیامبرصزنده است»؟.
من درمیان شما داوری میکنم اگر به داوری من راضی شدید چه بهتر و الا بعضی از شما را بر بعضی دیگر میگمارم تا اینکه پیش پیامبرصبروید و او درمیان شما داوری میفرمایند، هرکس از آن تجاوز کند، دیگر حقی ندارد. همه قبائلی که این چاه را کندهاند باید بشرح زیر دیه را بپردازند که از آن قبائل یک چهارم دیه و یک سوم دیه و نصف دیه و دیه کامل جمع کنید. دیه اول یک چهارم دیه است، چون بیش از سه نفر را هلاک کرده است و دومی یک سوم دیه را دارد و سومی نصف دیه و چهارمی دیه کامل. آنان این حکم حضرت علی را نپذیرفتند و گفتند: پیش پیامبرصمیرویم. لذا بخدمت پیامبر رفتند که در آنوقت در مکه نزد مقام ابراهیم بود و داستان و ماجری را برایش نقل کردند. پیامبرصداوری حضرت علی را پذیرفتند. امام احمد آن را با عباراتی دیگر قریب بدان نقل کرده است و دیه را بر قبائلی گذارد که موجب این ازدحام شده بودند.
از علی بن رباح لخمی روایت شده که در زمان خلافت عمر بن خطاب کوری در هنگام حج این شعر را میخواند: «أیها الناس لقیت منكرا هل یعقل الاعمى الصحیح المبصرا جرا معا كلاهما تكسرا» «ای مردم با چیز زشتی و ناپسندی روبرو شدم، آیا کور دیه و خونبهای شخص بینای درست و سالم را میپردازد که هردو با هم همدیگر را کشیدند و هردو شکسته شدند». و این ماجرا بدینشرح بود: که مرد بینا کوری را دست میکشید و هردو با هم در چاهی افتادند که کور روی بینا افتاد و بینا مرد و عمر حکم کرد که کور باید دیه آن شخص مقتول بینا را بپردازد.
دار قطنی آن را روایت کرده است. در حدیث آمده است که مردی نزد چند خانوار رفت و از آنان تقاضای آب کرد که به وی آب ندادند تا اینکه از تشنگی تلف شد و حضرت عمر خونبها و دیه او را از آنان گرفت.
امام احمد در روایت ابن منصور آن را نقلکرده و گفت: من بدان رای میدهم. اگر کسی برکسی دیگر ناگهان فریاد کشید، و او از صیحه و فریاد او جان داد، بر آن شخص که فریاد کشیده است، دیه و اجب میشود. اگر کسی صورت و چهره خود را تغییر داد و کودکی را ترساند و کودک دیوانه شد، آن شخص ضامن او میباشد.