چگونگی تقسیم غنایم
براستی خداوند چگونگی تقسیم غنایم را بیانکرده است: ﴿۞وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا یَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ یَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ٤١﴾[الأنفال: ۴۱]. «و بدانید آنچه که در جنگ از قبیل طلا و نقره و کالا و اسیران، از دشمن به غنیمت میگیرید بدرستی یک پنجم آن از آن خدا و رسول خدا و خویشاوندان رسول خدا و یتیمان و بینوایان و راهگذران مستحق میباشد اینست حکم غنایم که باید به پنج قسمت تقسیم شودکه یک قسمت در اختیار پیامبر است و چهار قسمت دیگر بین مجاهدان تقسیم میشود اگر بخداوند ایمان دارید و همچنین اگر ایمان دارید بدانچه در روز جنگ بدر بر بنده خویش محمد نازل کردیم، از ملایکه و آیات و پیروزی درآن روز، که جدائی میان حق و باطل بود و روز برخورد و بهم رسیدن، دو گروه کافر و مسلمان بود و خدا بر همه چیز توانا است و از توانائی او بود که شما را با شمار اندک و سلاح اندک و سواره اندک بر کافران پیروزی داد».
در این آیه تصریح شده است بدینکه خمس و یک پنجم غنایم برای خدا و پیامبرصو خویشاوندان پیامبرصو یتیمان مومنان و فقیران و راهگذران دور مانده از و طن خویش و بیهزینه میباشد. و ذکر نام الله برای تبرک است.
سهم خدا و رسول درجهت مصرف «فیئی» مصرف میشود، بنابراین آن را برای دستگیری فقیران و تهیه اسلحه جنگی و ساز و برگ نظامی و جهاد و دیگر مصالح عمومی هزینه میکنند.
ابوداود و نسائی از عمرو بن عبسه روایت کرد هاند که گفت: «پیامبرصبرایمان نماز خواند و شتری از شتران غنایم، در پیش روی ما قرار داشت، چون پیامبرصنماز را بپایان برد و سلام داد، از پهلوی شتر موئی کند و گفت: «لا یحل لی من غنائكم مثل هذا إلا الخمس، والخمس مردود فیكم»«از غنایم شما باندازه این موی شتر برایم حلال نیست مگر خمس آن و آن خمس نیز بشما برمیگردد و برشماها تقسیم میگردد و سودش و نفعش بشما برمیگردد». چون خمس نیز برای فقیران و تهیه سازو برگ جنگی و جهاد، هزینه میگردد، و اما هزینههای پیامبرصاز اموالی بود که در جنگ بنینضیر از اموال آنان، خداوند نصب پیامبرصنمود. مسلم از عمر بن خطاب روایت کرده است: «اموال بنینضیر از جمله چیزهائی بودکه خداوند آن را نصیب و بهره پیامبرشگردانید و مسلمانان در آن هیچگونه دخالتی نداشتند و اسب خویش را در آن خسته نکرده بودند و بدون جنگ بدست آمده بود و و یژه پیامبرصبود که هزینه یک سال خانواده خویش را از آن تامین کرد و بقیه را برای خریدن اسبان و ابزار و و سایل جنگی در راه خدا بمصرف رسانید».
سهم ذوی القربی: مخصوص خویشاوندان پیامبر از بنیهاشم و بنیالمطلب بود که همواره پشتیبان و مدافع و یار و یاور پیامبرصبودند نه دیگر خویشاوندان او که همواره در پی شکست و دشمنی و عناد با وی بودند.
بخاری و احمد از جبیر بن مطعم روایت کردهاند که گفت: چون روز جنگ خیبر و پیروزی درآن فرا رسید پیامبرصسهم ذوی القربی از خمس غنایم آن را بر بنیهاشم و بنیمطلب تقسیمکرد. جبیر گوید من و عثمان بن عفان پیش پیامبر رفتیم و گفتیم: ای رسول خدا ما منکر فضیلت بنیهاشم نیستیم چون موقعیت ترا در میان آنان میدانیم و خدمات آنان را نیز میدانیم و لی برادران ما از بنیمطلب را چرا بر ما ترجیح دادی و بدانان از غنایم سهم و یژه دادی و ما را محروم کردی در حالی که ما نیز نسبت بدانان در برابر شما در یک منزلت هستیم؟ پیامبرصگفت: «إنهم لم یفارقونی فی جاهلیة ولا إسلام.وإنما بنو هاشم وبنو المطلب شئ واحد»«براستی بنی مطلب هیچگاه نه در دوره جاهلیت و نه در دوره اسلام از من جدا نشدند و انگشتان دستان خویش را درمیان هم قرار داد و گفت: براستی بنوهاشم و بنومطلب یک چیزند و یکی هستند و با هم یک حکم دارند».
از این سهم، غنی و فقیر و دور و نزدیک این دو طایفه و مذکر و مونث آنان میتوانند بگیرند و برای مذکر دو برابر سهم مونث میباشد.
و اینست مذهب امام شافعی و امام احمد و از ابن عباس و زینالعابدین و باقر روایت شده که در این عطاء فقیر و غنی و مذکر و مونث و کوچک و بزرگ با هم برابرند و استحقاق دریافت سهم مساوی دارند، چون همگی یک سان مشمول مفهوم قرابت و خویشاوندی پیامبرند و این سهم از خمس میتواند محروم شدن بنیهاشم و بنیمطلب را از زکات جبرانکند. زیرا خداوند این سهم را بدانان بخشیده است و پیامبرصنیز در تقسیم، سهم آنان را مراعات کرده است و در حدیث نیز نیامده است که پیامبرصبعضی را بر بعضی دیگر برتری داده باشد. امام شافعی گفته است سهمی را که بوسیله قرابت و خویشاوندی، استحقاق دریافت آن را پیدا میکنند، بمیراث شباهت پیدا میکند، پس باید بمانند آن تقسیم شود. پیامبرصاز سهم ذویالقربی هم بعمویش عباس که ثروتمند بود و هم به عمهاش صفیه بهر دو اعطاء میفرمود.
و اما سهم یتامی و یتیمان را به اطفال مسلمین میداد، بعضیگفتهاند باید به یتیمان فقیر داد و بعضی گفتهاند به یتیمان فقیر و غنی بهر دو داده میشود، چون یتیمان ناتوان و ضعیفند اگر چه ثروتمند هم باشند. بیهقی با اسناد صحیح از عبدالله بن شقیق و او از مردی روایت کرده استکهگفت: من در و ادی القری بحضور پیامبرصرفتم و او در برابر اسبی ایستاده بود، بوی گفتم: ای رسول خدا درباره غنیمت چه میگوئی؟... او فرمود یک پنجم از آن خدا و چهار پنجم باقی از آن سپاهیان و مجاهدان است. گفتم: کسی استحقاق بیشتری ندارد؟...
«لا، ولا السهم تستخرجه من جیبك، لیس أنت أحق به من أخیك المسلم»«نخیر، حتی سهمی که آن را از جیب خود بیرون میآوری تو نسبت بدان از برادر مسلمانت استحقاق بیشتری نداری». و در حدیث آمده است: «وأیما قریة عصت الله ورسوله، فإن خمسها لله ورسوله ثم هی لكم»«هر دهی و شهری که خلاف امرخدا و رسول او رفتارکند، یک پنجم آن از آن خدا و رسول او است و بقیه آن از آن شما است». و اما چهار پنجم باقیمانده بر سپاهیان تقسیم میشود.که مردان آزاده بالغ عاقل بدان اختصاص دارند، بنابراین زنان و بندگان و کودکان غیر بالغ و دیوانگان از سهم سپاه نصیبی نمیبرند و سهمی ندارند چون شرط بردن سهم غنایم عبارت است از مرد بودن و آزادی و حریت و بلوغ و عقل. و در میان جنگجویان، قوی و ضعیف و کسی که جنگکرده و عملا در جنگ بوده و باکسانی که در جنگ عملا شرکت نداشتهاند، یکسان سهم میگیرند.
احمد ازسعد بن مالک روایت کرده است که گفت: گفتم ای رسول خدا مردی که حامی قوم خویش است با دیگران سهمش یکسان است؟ پیامبرصگفت: ای پسر ام سعد مادرت بعزایت بنشیند، مگر نمیدانی که شماها را بخاطر ضعیفانتان خداوند روزی میدهد و پیروزتان میگرداند؟.
درکتاب «حجه الله البالغه» آمده است: «کسانی را که امیر و فرمانده سپاه آنان را برای مصلحت سپاه بکارهائی و ماموریتهایی گسیل میدارد مانند پیکها و گشتیها و پیشگامان و جاسوسان، اگر چه عملا در نبرد شرکت نداشته باشند، باز هم سهم خود را میگیرند، همانگونه که پیامبرصاز غنایم جنگ «بدر» سهمی به عثمان نیز داد چون او برابر دستور پیامبرصبرای پرستاری از همسرش رقیه دخت پیامبر در جنگ شرکت نکرد و پیامبرصبه و یگفت: «إن لك أجر رجل ممن شهد بدرا وسهمه»«براستی تو با اینکارت پاداش مردی را داری که در جنگ بدر شرکتکرده است و از غنایم به وی سهمی داد». این روایت را بخاری از ابن عمر نقل کرده است.
نحوه تقسیم سهام غنایم بدین منوال است که پیاده یک سهم و سواره سه سهم دارد. چون دراحادیث صحیح بصراحت آمده است که پیامبرصبه سوار و اسبش سه سهم میداد و بمجاهدان پیاده که اسب نداشتند یک سهم میداد.
و این عمل پیامبرصبدین جهت بود چون سواره زحمت بیشتری داشت و میبایستی از اسبش نیز مواظبت کند و محتاجکسی بود که اسب را برایش نگهداری کند و تاثیر سوار در جنگ سه برابر تاثیر و نقش پیاده بود . برای غیر اسب سهمی درنظر گرفته نمیشود، چون از پیامبرصنقل نشده است که برای غیر اسب سهمی داده باشد و حال آنکه در جنگ بدر، هفتاد شتر وجود داشت و هیچیک از جنگهای پیامبرصاز وجود شترداران خالی نبوده است، چون اغلب و سیله رفت و آمد شتربوده است، اگر چنانچه پیامبرصبرای شتر سهمی میداد حتما نقل میشد و بما میرسید و یارانش نیز بعد از او برای شتر سهمی در نظر نگرفتهاند. برای بیشتر از یک اسب هم سهمی در نظرگرفته نمیشود، چون از پیامبرصو یارانش روایت نشده است که برای بیشتر از یک اسب سهمی داده باشند، بعلاوه دشمن هم تنها بر یک اسب جنگ میکند و سوار میشود، ابوحنیفه گوید: برای بیش از یک اسب هم سهم در نظرگرفته میشود، چون هر سواری که اسب بیشتری داشته باشد فایده بیشتری دارد و غنای بیشتری و زحمت بیشتری دارد. فرق نمیکند اگر کسی اسب را عاریه بگیرد یا اجاره کند، باز هم برای او سهم در نظر گرفته میشود و اگر کسی اسبی را غصبکرده باشد، سهم آن به صاحبش تعلق میگیرد.