جنگ با باغیان که برهم زننده وحدت هستند
این بود پیوندهائی که مسلمین را بهم مرتبط میسازد و اصل برآنست که این پیوندها حفظ گردد. پس هرگاه رویدادی موجب گسستن این پیوندها گردد و گره اخوت و برادری را از هم بگسلد و گروهی راه بغی و عصیان پیشگیرند و بر دیگران تجاوزکنند، جنگ با باغی متجاوز و اجب میگردد، تا اینکه بعدل و راه راست برگردد، و خود را بآغوش جامعه برگرداند و بوحدت جامعه بازگردد. خداوند میفرماید:
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَ أَخَوَیۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠﴾[الحجرات: ۹-۱۰]. «هرگاه دوگروه ازمومنان با هم نزاعکردند و جنگ نمودند درمیان آنها صلح برقرارسازند و اگر یکی از آنها بر دیگری تجاوزکند با طایفه ظالم پیکارکنید تا به فرمان خدا باز گردد هرگاه بازگشت و زمینه صلح فراهم شد در میان آن دو، برطبق عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنیدکه خداوند عدالت پیشهگان را دوست دارد.
مومنان برادر یکدیگرند بنابراین میان دو برادر خود صلح و سازشکنید و تقوای الهی پیشهکنید تا مشمول رحمت او شوید». این آیه مقررمیداردکه هرگاه مومنان با هم بجنگ پرداختند و اجب است که جماعتی ازاهل رای فوراً دخالتکنند و بین طرفین جنگ، صلح برقرارسازند در این حالت اگرگروهی برگروهی تجاوز نماید و بصلح تن درنداد، و راضی نشدکه صلح برقرارگردد، برهمه مسلمین و اجب است که برای جنگ با این گروه متجاوز و باغی فراهم آیند و با وی بجنگند تا بصلح راضی گردد. حضرت علی با گروه متجاوز جنگید، همانگونه که حضرت ابوبکر صدیق نیز با باغیان متجاوزی که از پرداخت زکات خودداری میکردند، جنگید. و باتفاق نظر فقهاء اینگروه باغی و متجاوز با همین عمل بغی و تجاوز، کافر نمیشود و از دین اسلام بیرون نمیروند. چون قرآنکریم آنان را مومن نامیده همانگونه که طرف مقابل و مقاتل را نیز مومن نامیده است، چون میفرماید: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ﴾لذا اگر کسی ازگروه باغی از جنگ کنارکشید و بدان پشت نمود، کشته نمیشود همانگونه که مجروحانشان را نیز نبایدکشت. و اموالشان غنیمت نیست و زنان و اطفال آنان نیز اسیر بحساب نمیآیند، تا بنده و کنیزگردند. و ضامن چیزهائی نیستندکه در حال جنگ تلف میکنند، خواه موجب تلفات جانی یا تلفات مالی گردند و اگر کسانی از این گروه باغی بقتل برسند باید تغسیل و تکفین درباره آنها بعمل آید و بر آنها نماز خوانده شود.
اماکشتگان گروه برحق و عادل شهید میباشند بنابر این غسل و نماز بر آنها لازم نیست چون در جنگی کشته شدهاند که خداوند بدان دستور داده است و آنان منزلت شهیدان در جنگ باکافر را دارند. البته این و قتی است که باغیان بر علیه امامی خروج کنندکه مسلمانان در قطری از اقطار جهان اسلامی به وی بیعتکرده و باتفاق او را پذیرفته باشند و این خروج و شورش همراه با امتناع از اداء حقوقی از حقوق مقرره برای مصالح جامعه یا برای مصالح افراد باشد و مقصودشان از این کار عزل امام باشد.
خلاصه سخن اینست که باید صفاتی و یژهای باشند تا شورشیان را ممتازسازد و و صف و صفت «بغاه = باغیان» برآنها انطباق یابد و این صفات خاصه بدین شرح است:
۱- خروج و بیرون رفتن از اطاعت حاکم عادلی که خداوند اطاعت او را بر مسلمین و اجبکرده است زیرا اطاعت اولیای امور مسلمین نیز و اجب است.
۲- این خروج و شورش ازجماعت نیرومندی و مقتدری روی دهد و شورشیان آنچنان قدرت و نیروئی داشته باشند که حاکم برای مطیع کردن آنها نیازمند به آماده کردن مردان و صرف اموال و جنگ باشد. اگر شورشیان قوتی و نیروئی نداشته باشند، یا اگر افراد معدودی باشند یا نیرو و آذوقه دفاع از نفس خویش را نداشته باشند، صفت باغی و «بغاه» بر آنها انطباق ندارد، چون تسخیر آنها و مطیعکردنشان و بزیر اطاعت در آوردنشان آسان است.
۳- باید این شورشیان و باغیان برای شورش برعلیه امام و حاکم توجیهی روائی داشته باشند و اگر برای اینکار خود انگیزه موجهی نداشته باشند «باغی» نیستند بلکه «محارب» هستند.
۴- باید رئیسی مطاعی داشته باشند که نیروی خویش را از او بگیرند چون جماعتی که فرماندهی نداشته باشد، قوت و نیروئی ندارد.
اینست شان و حال باغیان و حکم خدا درباره آنها.
اما اگر جنگ شورشیان برایکارهای دنیائی و برای ریاست طلبی و نزاع با اولیای امور باشد این خروج و طغیان مشمول صفت «باغی» نیست بلکه «محاربت» بحساب میآید و محارین با خدا حکم دیگری دارندکه با حکم «باغین» تفاوت دارد که عبارت است از حکمی که در این آیه آمده است: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِكَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٤﴾[المائدة: ۳۳-۳۴]. «براستیکیفر و مجازاتکسانی که مرتکب «محاربه» با خدا و رسول خدا میشوند و درزمین فساد برپا میکنند و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله میبرند. این است که اعدام شوند یا بدار آویخته گردند و یا دست راست و پای چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعیدگردند. این رسوائی آنها در دنیا است و در آخرت مجازات بزرگی دارند. مگر آنها که قبل از دست یافتن شما بر آنان توبه کنند، بدانید (خدا توبه آنها را میپذیرد) خداوند آمرزنده و مهربان است».پس اینها «محانبین» هستند جزایشان کشتن یا بدار آویختن یا بریدن دست راست و پای چپ یا زندانی و تبعید ازسرزمین خود بر حسب رای حاکم درباره آنها و جرائمی که مرتکب شدهاند، میباشند هرکس از محاربینکشته شود بدوزخ میرود و هرکس در جنگ با این محاربین کشته شود، شهید میباشد. هرگاه هردو طرف جنگ و قتال، برای عصبیت نژادی و یا طلب ریاست با هم بجنگ بپردازند هردو طایفه «باغی» و حکم «باغی» درباره آنها اجرا میشود.