۳- دلیل شرعی اذان
اذان در سال اول هجری بصورت یک عمل شرعی و عبادی آغاز گردید، و دلیل شرعی آن احادیث زیر است:
۱- از نافع روایت است که: ابن عمر میگفت: مسلمانان فراهم میآمدند و خود و قت آمدن به نماز را تخمین میزدند و کسی بانگ نماز را نمیگفت، روزی درباره آن به گفتگو پرداختند. بعضی گفتند: ما هم بمانند ترسایان (نصاری) از «ناقوس» استفاده کنیم، و برخی دیگر گفتند: ما هم چون قوم یهود از«نای» و شیپور مخصوص استفاده کنیم. عمر بن خطاب گفت چرا مردی را نمیفرستید که ندای نماز را در دهد (اذانگوید)؟ ، پیامبرصفرمود: «یا بلال قم فنادی بالصلاة»«ای بلال برخیز و ندای نماز را در ده (اذان بگو)». احمد و بخاری آن را روایت کردهاند.
۲- از عبدالله بن زیدبن عبدربه روایت است که گفت: و قتی که پیامبرصدستور داد تا برای جمع شدن مردم جهت بجای آوردن نماز جماعت «ناقوس» بزنند، -و در روایتی آمده که او از آن کار بدش میآمد- زیرا تقلید از نصاری بود، شب در خواب مردی را دیدم که «ناقوس» با خود حمل میکرد، به وی گفتم: ای بنده خدا این «ناقوس» را نمیفروشی؟ گفت: آن ترا به چه کار آید؟ گفتم: به و سیله آن مردم را به نماز میخوانیـم، گفت: میخواهی، ترا به چیزی بهتر از آن راهنمائی کنم؟ میگوید: به وی گفتم: آری، میخواهم، گفت: بگو: «الله أكبر الله أكبر، الله أكبر الله أكبر اشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله، حی على الصلاة، حی على الصلاة. حی على الفلاح حی على الفلاح، الله أكبر الله أكبر، لا إله إلا الله»«الله از هر چیز بزرگتر و برتر است (چهار بار)، بزبان میگویـم و بدل گواهی میدهـم که هیچ معبود بحقی نیست بجز الله ... (دو بار) و بزبان میگویم و بدل گواهی میدهم که محمدصفرستاده و پیامآور الله است ... (دو بار) بشتابید برای نماز... (دو بار) بشتابید برای رستگاری ... (دو بار زبرا در نماز رستگاری است)، الله از هر چیز بزرگتر و برتر است... (دو بار) هیچ معبود بحقی نیست بجز الله (یکبار. یعنی تنها اوست که شایسته پرستش و ستایش است و شریک و انباز ندارد)». عبدالله گوید: سپس آن مرد کمی از من دور شد و گفت: هرگاه درآستانه برپایی نماز قرار گرفتی، بگو: «الله أكبر الله أكبر، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمدا رسول الله، حی على الصلاة، حی على الفلاح، قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة الله أكبر الله أكبر، لا إله إلا الله»«... نماز برپا شده است، نماز برپا شده است (وقت نماز است، و قت نماز است)...». عبدالله گوید: چون صبح شد، به خدمت پیامبرصرفتم و خواب خود را و آنچه که دیده بودم به او خبر دادم، و او فرمود: «إنها لرؤیا حق إن شاء الله، فقم مع بلال فألق علیه ما رأیت فلیؤذن به فإنه أندى (۱) صوتا منك»«اگر خدا بخواهد، بیگمان آن خواب حق است، پس برخیز و با بـلال بـرو و آنچه را که دیدهای، بر او بخوان تا آنها را در اذان بگوید، زیرا صدای او از صدای شما رساتر و خوشنواتر است»، عبدالله گوید: با بلال برخاستم و آن کلمات را بروی خواندم و او در اذان آنها را میخواند، سپس گوید: عمر بن خطاب در منزل خود، اذان را شنید، و از منزل بیرون پرید و ردای خـویش را به دنبال میکشید، تا اینکه به حـضور پیامبرصآمد و گفت:
سوگند به آنکس که ترا به حق فرستاد، مـن نیز آنچه تو دیدهای، دیدهام (من نیز چنین خوابی دیدهام)،گوید: پیامبرصفرمود: «فلله الحمد» «ستایش خدای راست». احمد و ابوداود و ابن ماجه و ابن خزیمه و ترمذی، آن حدیث (بلند) را روایت کردهاند و ترمذی گفته است: «حسن» و «صحیح» است.