فقه السنه

فهرست کتاب

طلاق و سیله الفاظ‌ کنائی

طلاق و سیله الفاظ‌ کنائی

الفاظ‌کنائی طلاق‌کلماتی هستندکه احتمال معنی طلاق و غیر آن را دارند.

مانند: ‌انت بائن= تو از من جدا هستی و دوری‌. در زبان عربی‌کلمه «بینونت» همانگونه که معنی دوری و جدائی از ازدواج را می‌دهد، معنی دوری و جدائی از شر را نیز می‌دهد. یا مانند اینکه به زنش بگوید: «امرک بیدک»‌. کار تو بدست تو است که احتمال دارد مقصود آن باشدکه عصمت تو در دست تو است و تو مالک آن هستی و احتمال دارد مقصود آن باشدکه تو درتصرف خود آزاد هستی و حریت تصرف داری‌. یا بگوید: ‌انت علی حرام = تو بر من حرام هستی‌.که احتمال دارد مقصودش آن باشد تمتع و برخوردای جنسی توبر من حرام است‌. و احتمال دارد مقصودش آن باشدکه اذیت و آزار تو بر من حرام است‌.

درالفاظ صریح نیازی به قرینه‌ای که مراد و نیت را بیان‌کند نیست و طلاق و اقع می‌شود، چون دلالت آن الفاظ بر معانی خود و اضح و آشکار و روشن است‌. در الفاظ صریح شرط است که آن الفاظ درارتباط با زن یا خطاب به وی بکارروند و به وی نسبت داده شوند، مانند اینکه بگوید: زوجتی طالق = زنم آزاد است‌. یا ا‌نت طالق = تو ای زن آزاد هستی‌. اما در الفاظ‌کنائی مصاحبت و همراهی نیت طلاق دهنده با استعمال آن الفاظ‌، شرط است و تا نیت همراه آن نباشد، طلاق و اقع نمی‌شود. اگر طلاق دهنده بگوید مراد و مقصودم از لفظ صریح طلاق‌، طلاق نبوده است‌، بلکه معنی دیگری را در خاطر داشته‌ام‌، از نظر قضائی و داوری شرعی از او پذیرفته نمی‌گردد و طلاقش و اقع می‌شود. و لی اگر طلاق دهنده بگوید: مراد و مقصودم ازلفظ‌کنائی طلاق‌، طلاق نبوده است بلکه معنی دیگری را قصدکرده‌ام از نظر قضائی و داوری شرعی از او پذیرفته می‌شود و طلاقش و اقع نمی‌گردد، چون لفظ معنی طلاق و غیرآن را دارد. و چیزی که بیان‌کننده مراد است‌، همان نیت و قصد و اراده او است و مذهب مالک و شافعی چنین است‌، چون بخاری و دیگران از عایشه روایت‌کرده‌اندکه‌: ‌دختر «جون» چون به نزد پیامبرصرفت و بر او و ارد شد، و پیامبرصبه وی نزدیک شد او گفت‌: «أعوذ بالله منك، فقال لها: عذت بعظیم، الحقی بأهلك»«از تو به خداوند پناه می‌برم‌. پیامبرصبه و ی‌گفت‌: بخدای بزرگ پناه بردی و تو در پناه او هستی‌، برو پیش خانواده‌ات و من با توکاری ندارم»‌. در صحیحین و دیگرکتب حدیث آمده است‌که‌: به‌کعب بن مالک‌گفته شد:

پیامبرصبه تو امر می‌کندکه از زنت‌کناره بگیری‌. اوگفت‌: مقصودش چیست‌؟ طلاقش بدهم یا چه‌کارکنم‌؟ پیامبرصگفت‌: «بل اعتزلها ولا تقربنها»«‌ازاوکناره بگیر و به وی نزدیک مشو»‌‌. لذاکعب به زنش‌گفت‌: «الحقی بأهلك» «برو به خانواده‌ات ملحق شو»‌‌. از این دو حدیث برمی‌آیدکه «الحقی بأهلك»اگر توام با نیت طلاق باشد، طلاق محسوب می‌گردد. و اگر مراد از آن طلاق نباشد، طلاق بحساب نمی‌آید. و امروزنیز بدین مطلب عمل می‌شود. زیرا درقانون شماره ٢٥ سال١٩٢٩ (‌مصر) در ماده چهارم آمده است‌: ‌الفاظ ‌کنائی طلاق‌ که احتمال معنی طلاق و غیر آن را دارند زمانی طلاق محسوب می‌شوند که توام با نیت و قصد طلاق دهنده باشند، و مراد او از آن‌ها طلاق باشد.

حنفیه می‌گویند: درالفاظ‌ کنائی اگرنیت طلاق همراه آن‌ها باشد یا و ضع و حال بر اراده معنی طلاق از آن‌ها دلالت‌کند بدانها طلاق و اقع می‌شود. در قانون (‌مصر) به مذهب حنفی اکتفا نشده و دلالت حالیه معتبرنیست بلکه باید حتماً طلاق دهنده از آن اراده معنی طلاق‌کند تا طلاق و اقع شود.