بیع غرر = بیعی که درآن امکان عدم رضایت و فریب و نیرنگ باشد
بیع غرر عبارت است از بیعی که در آن ابهامی باشد، با احتمال ضرر و زیان و مخاطرهای یا قماری باشد، که شارع مقدس از آن نهیکرده است و آن را منع نموده است. نووی گفته است: نهی از بیع غرر، خود اصلی است از اصول شرع اسلام، که مسائل فراوانی را دربر میگیرد، از بیع غرر دو چیز استثناء شده است:
اول: چیزی که داخل در جنس بفروش رفته است، بگونهای که اگر آن را جداگانه بفروشند بیع آن صحیح نیست، مانند فروش زیر بناء و پایه آن، بتـبعیت خود بناء، یا فروش شیر در پستان بتبعیت خود حیوان.
دوم: چیزی که معمولا مورد مسامحه و چشم پوشی است، یا بدانجهت که اندک و حقیر است یا بدانجهت که تمییز و تشخیص و تعیین آن، دشوار است، مانند داخل شدن در حمام، در برابر مرد که مدت زمان توقف مردم در حمام و میزان مصرف آب متفاوت و مختلف است و مانند نوشیدن از آبی که محرز شده یا مانند جبهای و قبائی که آن را با پنبه انباشتهاند -در اینگونه موارد اگر چه ابهام و عدم تعیین وجود دارد و لی جایز است -شارع مقدس موارد مختلف بیع غرر را بیان کرده است، اینک بعضی موارد آن را که در دوره جاهلی رواج داشته و مورد نهی قرار گرفته است:
۱- نهی از فروختن زمین و تعیین آن به و سیله سنگ انداختن = بیع الحصاة
در دوره جاهلی گاهی زمین را میفروختند که مساحت آن معلوم نبود، سپس مبنای مساحت آن را با انداختن سنگ معلوم میکردند و میگفتند هرجا که سنگ انداخته شده، بزمین افتاد، آنجا انتهای زمین فروخته شده باشد، یا اینکه چیز مجهولی میفروختند و سپس سنگ میانداختند و میگفتند برهر چیزی افتاد آن چیز کالای فروخته شده باشد، این نوع عقد را بیع الحصاه مینامیدند چون منتهی به ضرر و خدعه و نیرنگ میشود، از آن نهی شده است.
۲- نهی از ضربه الغواص
گاهی با غواصان عقد معامله میبستند، که این بار که بدریا فرو میروی، هر چیزی را که بیرون آوردی، بدین مبلغ از تو میخریم و طرفین عقد را، ملزم به اجرای مفاد عقد میکردند، که مشتری بهای و مبلغ نامبرده شده را میپرداخت، حتی اگر چه غواص چیزی بدست نمیآورد و غواص که فروشنده بود، نیز هرچیزی را که پیدا میکرد میبایست به خریدار بدهد، اگر چه ارزش آن چند برابر مبلغی بوده باشدکهگرفته بود.
این نوع معامله را «ضربه الغواص» مینامیدند. از این نیز نهی شده است.
۳- بیع النتاج: عقد بیع را برآنچه که از حیوان بدست میآید میبستند، مانند بچهای که در شکم داشت یا شیری که در پستان داشت. از این نیز نهی شده است.
۴- بیع الملامسه: بدینگونه هرکس بر جامهای یا کالائی مربوط به شخص دیگری دست مینهاد، این عمل موجب انعقاد بیع میشد، بدون اینکه از حال آن جامه یا آن کالا اطلاع درست داشته باشند، یا اینکه رضایت وجود داشته باشد. از آن نیز نهی شده است.
۵- بیع المنابذه: بدینگونه که طرفین بیع و شراء آنچه که دارند برای یک دیگر بیندازند و این عمل بجای ایجاب و قبول باشد، بدون رضایت طرفین. از آن نیز نهی شده است.
۶- بیع محاقله: فروختن کشتزار و حبوبات، پیش از آنکه برسد، بمقدار معلوم و پیمانه معلوم از طعام مثلا بگوید این گندمزار را که هنوز نرسیده است و در خوشه است، بدینمقدار پیمانه گندم بتو میفروشم، از آن نیز نهی شده است.
۷- بیع المزابنه: فررخــتن خـرمای روی درخت -رطب- بمقدار معین از خرمای چیده شده، یا فروش انگور روی درخت تاک بمقدار مشخص مویز از آن نیز نهی شده است.
۸- بیع المخاضره: فروختن میوه خام و کال، پیش از رسیده شدن.
۹- فروختن پشم بر پشت حیوان پیش از چیدن آن.
۱۰- فروختن کره در شیر
۱۱- فروختن تا زمانی که بچهای که هنوز در شکم حیوان است، آبستن میشود:
یعنی چیزی را بفروشد بمدت زمانی که بچهای که در شکم حیوان است آبستن میشود. در صحیحین آمده است که مردمان جاهلی گوشت حیوان ذبح شده را میفروختند تا زمانی که بچهای که در شکم مادر است، آبستن میشود. که پیامبر صمردم را از آن نهی فرمود. همه اینگونه معاملات داخل در بیع غرر هستند و چیزی که روی آن معامله شده است مجهول و غیر مشخص است، لذا مورد نهی شارع و اقع شدهاند.