زندان
تاریخ زندان به قدیم و گذشته دور برمیگردد و در قرآن کریم آمده است که حضرت یوسف گفت: ﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدۡعُونَنِیٓ إِلَیۡهِۖ﴾[یوسف: ۳۳]. «خداوندا من زندان را بیشتر دوست دارم از اینکه این زنان مرا بدان میخوانند».و گوینداند سال در زندان ماند و در زمان پیامبرصو زمان یارانش و تا بامروز زندان وجود داشته و وجود دارد. ابن القیم گفته است: زندان شرعی عبارت نیست از مکان تنگ و سخت و ناراحت بلکه مقصود آنست که شخص توقیف گردد و از تصرفات شخصی منع شود، خواه در خانه یا مسجد یا تحت نظرخصم و طرف دعوی او باشد یا و کیل طرف دعوی از او مراقبت کند و ملازم او باشد.
لذا پیامبرصاو را اسیر نامیده است، همانگونه که ابوداود و ابن ماجه از هرماس بن حبیب و او از پدرش روایت کرده است که گفت:
بدهکار خود را پیش پیامبرصبردم او بمن گفت ملازم او باش و ازاو مراقبت کن سپس گفت: ای برادر تمیمی میخواهی با اسیرت چکار کنی؟. در روایت ابن ماجه آمده است که در آخر روز پیامبرصاز کنار من گذشت و گفت: ای برادر تمیمی اسیرت چکار کرد؟ سپس ابن القیم گفت: این بود نوع زندان کردن در زمان پیامبرصو زمان ابوبکرسو زندان خاصی وجود نداشت که درآن اصحاب دعوی را و خصمان را زندانی کنند، و لی درزمان حضرت عمرچون مردم فراوان شده بودند او خانهای را در مکه خریداری کرد و آن را زندان ساخت که مردم را در آن زندانی میکردند، لذا علما و یاران احمد و دیگران اختلاف دارند که آیا امام و پیشوای مسلمین حق دارد، زندان داشته باشد؟ دو قول وجود دارد که برخی گفتهاند چون در زمان پیامبرصو ابوبکر زندان نبوده است نباید زندان داشته باشد، بلکه باید خصمان را در مکانی نگه دارد یا مراقبی بر آنان بگمارد که آن را «ترسیم» مینامند یا باید بمدعی او دستور دهد که ملازم و مراقب او باشد همانگونه که پیامبرصچنین کرد.
و گروهی دیگرگویند پیشوای مسلمین حق دارد زندان داشته باشد و بعمل عمر خطاب استناد میکنند که از صفوان بن امیه خانهای را به چهار هزار خرید و آن را زندان قرار داد.