فقه السنه

فهرست کتاب

حکم این ازدواج

حکم این ازدواج

این نوع ازدواج از جمله‌گناهان‌کبیره و فحشاء بشمار است خداوند آن را تحریم نموده و کسی را که بدان اقدام‌کند مورد لعن و نفرین قرار داده است‌.

۱- ابوهریره‌گوید پیامبرصفرمود: «لعن الله المحلل والمحلل له» «‌خداوند محلل و کسی که برای او محلل‌ گرفته می‌شود یعنی شوهر اولی‌، هردو را نفرین‌کرده است‌». بروایت ترمذی که آن را حسن صحیح دانسته است‌. این حدیث بطرق گوناگون و متن‌های مختلف از پیامبرصروایت شده است و عین این حدیث از عبدالله بن مسعود نیز روایت شده است و صورت‌های دیگری نیز دارد اهل علم از یاران پیامبرصاز جمله عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و عبدالله بن عمر و دیگران بدان عمل‌کرده و فقهای تابعین نیز از آنان پیروی‌ کرده‌اند.

۲- ‌عقبه بن عامر گوید: پیامبرصفرمودند: «ألا أخبركم بالتیس المستعار قالوا: بلى یا رسول الله.قال: هو المحلل،لعن الله المحلل والمحلل له» «‌‌آیا می‌خواهید بز نر عاریه‌ای را بشناسید؟‌ گفتند: آری فرمود:‌ کسی که محلل می‌شود، خداوند لعنت‌کند محلل و کسی که برایش محلل‌گرفته می‌شود»‌. بروایت ابن ماجه و حاکم‌. ابوزرعه و ابوحاتم آن را مرسل دانسته و بخاری آن را منکر و در اسناد آن یحیی بن عثمان هست که ضعیف است‌.

۳- ابن عباس گوید: درباره محلل از پیامبرصسوال شد، فرمود: «لا.إلا نكاح رغبة، لا دلسة، ولا استهزاء بكتاب الله عزوجل، حتى تذوق عسیلته» «‌‌تحلیل درست نیست‌، نکاح و قتی صحیح است که ازروی رغبت و میل باطنی باشد، نباید در نکاح تدلیس و پرده پوشی و فریب و استهزاء بی‏تاب خدا باشد، نکاح و قتی درست است که ازروی رغبت و میل باطنی باشد و مرد مزه زن را بچشد و با وی همبستر گردد. یعنی ازدواج تحلیلی که امروزها نهانی و با قرار قبلی طلاق‌، انجام می‌گیرد، حرام است و استهزاء بکتاب خداوند تلقی می‌گردد»‌. بروایت ابواسحاق جوزجانی .

۴- ‌عمر خطاب ‌گفت‌: «لا أوتى بمحلل ولا محلل له إلا جمتهما» «‌هر محلل و فردی که برای او محلل‌گرفته‌اند را پیش من بیاورند، هردو را رجم خواهم‌کرد»‌.

از عبدالله بن عمر در این باره سوال شد،‌گفت هردو زناکار هستند. بروایت ابن المنذر و ابن ابی شیبه و عبدالرزاق‌.

۵- ‌مردی از عبدالله بن عمر سوال‌کرد و گفت‌: چه می‌گوئی درباره زنی که با آن ازدواج‌ کرده‌ام تا او را برای شوهرش حلال‌کنم و او به من دستور نداده و نمی‌داند؟‌. ابن عمر گفت‌: نخیر، این ازدواج درست نیست‌، ازدواج و قتی درست است‌ که از روی رغبت و میل باطنی باشد،‌ که اگر از آن خوشت آمد، او را نگاه می‌داری و اگر از آن بدت آمد. از او جدا می‌شوی و ما در زمان پیامبرصاینگونه ازدواج را زنا می‌دانستیم‌. و گفت هرگاه ازدواج به قصد آن صورت ‌گیرد که برای شوهر قبلی حلال گردد این زن و مرد همواره درحال انجام عمل زنا هستند و هردو زناکارند حتی اگر بیست سال هم باشند.

پس با توجه بدین نصوصی‌ که ‌گذشت اینگونه ازدواج صحیح نیست و باطل است و حکم عقود فاسد دارد. پس محلل با این نکاح محصن نمی‌شود، چون زنا است و زن پس ازطلاق وی برای شوهر قبلی مباح نخواهد شد. زیرا لعن و نفرین در مورد انجام عملی صورت می‌گیرد، که آن عمل ازنظر شریعت جایزنباشد. بنابراین با این ازدواج‌، زن برای شوهر اولی حلال نمی‌گردد. حتی اگردرهنگام اجرای صیغه عقد، سخنی از تحلیل نباشد و آن را شرط نکنند بازهم درست نیست چون نیت و قصد معتبر است و مادام که چنین قصدی در بین بوده باشد، صحیح نیست‌.

ابن قیم گفت‌:

اهل حدیث و اهل مدینه و فقهای مدینه‌، می‌گویند خواه تحلیل و محلل بودن را درضمن عقد شرط‌کنند یا فقط بر آن موافقت‌کنند و آن را درنیت داشته باشند و بدان تصریح نکنند، هیچ فرقی نمی‌کند چون درعقود آنچه که معزیراست‌، قصد و نیت است‌، و شرطی که قبلا طرفین عقد بر آن توافق‌کنند و با توجه بدان و ارد عقد شوند، درست مانند آنست که در هنگام عقد آن شرط راکرده باشند. و آنچه که از الفاظ اراده می‌شود، معانی آن‌ها است نه خود آن‌ها و در این صورت معانی آن الفاظ حاصل است‌، پس الفاظ چیزی نیستند، جز و سایل و ابزار، هرگاه هدف و غایات از آن‌ها حاصل باشد، احکام بر آن مترتب است‌. پس چگونه‌گفته می‌شود، که این ازدواج سبب می‌شودکه زن برای شوهر اولی آن حلال گردد، با اینکه در ازدواج برای محلل قصد موقت بودن دربین بوده است و قصد ادامه معاشرت و آمیزش و قصد حفظ نسل و تربیت و پرورش فرزندان و اهداف دیگرازدواج شرعی‌، در بین نیست‌؟‌. این ازدواج صوری و ظاهری بی‌محتوی و دروغ است و خیانتی است که هرگزخداوند بدان راضی نیست و درهیچ دینی آن را برای هیچ‌کس مباح نساخته و مفاسد و مضارآن بر هیچکس پوشیده نیست‌.

ابن تیمیه‌: دین خدا پاک‌ترو برترازآن است که زنی را برمردی حرام‌کند، و آنگاه مردم بیایند و مرد دیگری را همچون فحلی به عاریه‌گیرند و زن را دراختیار او قرار دهند، مردی که آنان‌، در حقیقت نمی‌خواهند، زن را به عقد ازدواج او درآورند و وی را به دامادی خود بپذیرند و اوبا آن زن زندگی را به عنوان شوهرتا آخرعمربا وی بسربرد، بلکه تنها منظور ایشان ازاین‌کار این است‌، که چنین مردی بر آن زن بجهد و با اوهمبسترشود، و بدین‌وسیله آن زن برای شوهرنخستین حلال‌گردد!! این را جز زنا نمی‌توان نام نهاد، همانگونه که اصحاب پیغمبر آن را چنین نام نهاده‌اند. راستی چگونه یک عمل حرام موجب حلال شدن چیزدیگری می‌شود؟ چگونه چیزی که خود آلوده است‌، موجب پاکی چیزدیگری‌، می‌شود، و چیزی که خود نجس و ناپاک است چیز دیگری را پاک می‌کند؟

ذات نایافته از هستی بخش کی تواندکه شود هستی بخش‌؟.

برکسی که خداوند، اسلام و نور ایمان را، در قلبش جای داده باشد، پوشیده نیست که این عمل تحلیل‌، اززشت‌ترین زشتی‌هاست‌، که هیچ عاقلی آن را بخود روا نمی‌بیند، تا چه رسد بشریعت انبیاء بویژه شریعت بزرگ‌ترین و برترین انبیاء‌ که عالی‌ترین شریعت است‌. پایان سخن ابن تیمیه‌. براستی حق نیز چنین است و مذهب مالک و احمد و ثوری و اهل ظاهر و حسن و نخعی و قتاده و لیث و ابن المبارک هم همینطور است‌. و برخی‌گفته‌اند اگر در ضمن عقد شرط نشود، جایز است‌، چون درقضا حکم بظواهراست نه به مقاصد و نیات و این‌ها در عقود معتبر نیستند. امام شافعی ‌گوید: محللی که عقد نکاحش باطل است‌، محللی است که زن را نکاح ‌کند تا او را برای شوهراولش حلال‌کند، سپس طلاقش دهد و اما کسی‌ که در ضمن عقد نکاح این مطلب را شرط نمی‌کند نکاح او صحیح است‌.

ابوحنیفه و زفر گویند: اگر در ضمن عقد آن را شرط کرده باشد، بدینگونه که تصریح نموده باشد، تا آن زن را برای شوهراولش‌، حلال ‌کند، درست است و برای شوهراول حلال می‌گردد و لی‌کراهت دارد. چون عقد ازدواج با شروط فاسد، فاسد می‌گردد پس بعد از طلاق محلل یا مرگ وی و بعد از انقضای عده‌، شوهر اول می‌تواند مجدداً با وی عقد نکاح ببندد. و لی ابویوسف‌گوید: این عقد فاسد است و عقد موقت بحساب می‌آید و محمد (‌بن الحسن‌) می‌گوید: عقد زن برای محلل صحیح است و لی سبب نمی‌گرددکه برای شوهر اول حلال ‌گردد.