فقه السنه

فهرست کتاب

۵- خیار الغبن یعنی خیار به جهت مغبودن بودن مشتری یا بایع

۵- خیار الغبن یعنی خیار به جهت مغبودن بودن مشتری یا بایع

غبن بمعنی ضرر و زیان‌،‌گاهی متوجه فروشنده می‌شود مانند اینکه چیزی که پنج تومان ارزش دارد به سه تومان فروخته باشد و گاهی متوجه خریدار می‌شود، ما‌نند اینکه چیزی که سه تومان ارزش دارد به پنج تومان خریده باشد. پس هرگاه کسی چیزی فروخت یا چیزی خرید و مغبون شد، مشروط برآنکه قیمت‌کالا را نمی‌دانست و از معامله و داد و ستد بخوبی اطلاع نداشت او حق خیار دارد و می‌تواند ازبیع پشیمان ‌گردد و عقد را فسخ‌کند، چون درآن صور‌ت این بیع مشتمل بر خدعه و نیرنگ می‌شود، که مسلمان بایستی از خدعه و نیرنگ بدور باشد و پرهیز از آن و اجب است‌، هرگاه این غبن برای‌ کسی پیش آمد، او حق خیاردارد، بین اینکه معامله را لازم الاجرا کند یا آن را لغو سازد.

لیکن آیا به مجرد غبن و زیان، خیار ثابت می‌شود؟ برخی از علما گفته‌اند باید غبن فاحش باشد و زیان و ضرر بسیار آشکار و سنگین باشد تا حق خیار ثابت شود و بر خی گفته‌اند باید غبن بیک سوم قیمت اصلی برسد و برخی‌گفته‌اند مجرد غبن کافی است‌.

بدین جهت این قید را افزوده‌اند که ‌کمتر پیش می‌آید که بیع از مطلق غبن خالی باشد و غبن اندک معمولا هم قابل چشم پوشی است و بهترین رای آنست که غبن بستگی به عرف و عادت دارد و عرف و عادت آن را معین می‌کند و هر چیزی که بر حسب عرف و عادت غبن محسوب‌گردد، موجب خیاراست و هرچیزی که عرفاً و عادتاً غبن نباشد موجب خیار نیست‌. و این مذهب احمد و مالک است و بر آن استدلال‌ کرده است‌، بدانچه بخاری و مسلم از ابن عمر روایت کرده‌اند. در حضور پیامبرصاز شخصی بنام حبان بن منقذ نام بردند که در بیع و معاملات فریب می‌خورد پیامبرصگفت‌: «إذا بایعت فقل: لا خلابة» «هرگاه باکسی بیع‌کردی بگو: خدعه‌ای در کار نباشد». ظاهراً این شرط خیار را ثابت می‌کند، خواه غبنی باشد یا نباشد. ابن اسحاق در روایت یونس بن بکیر و روایت عبدالاعلی از او بدان افزوده است‌: «ثم أنت بالخیار فی كل سلعة ابتعتها ثلاث لیال،فإن رضیت فأمسك، وإن سخطت فاردد» «سپس تو مختار هستی در هر کالائی که می‌خری تا سه روز، آنوقت اگرراضی شدی بیع را نگه دار و اگر ناراضی بودی‌،‌کالا را بصاحبش برگردان و بیع را فسخ کن»‌.

این مرد زنده بود تا اینکه زمان خلافت عثمان را دریافت و عمرش به یک‌صد و سی سال رسیده بود. مردم درزمان خلافت عثمان فراوان شده بودند و هرکس که چیزی می‌خرید و به و ی‌گفته می‌شدکه تو در آن مغبون شده‌ای‌، پشیمان می‌شد و یکی از اصحاب برای او گواهی می‌داد که پیامبرصسه روز را برای خیار غبن قرار داده است لذا پول وی را به وی برمی‌گرداندند. و جمهور علماء بر آن هستندکه غبن موجب ثبوت خیار نیست‌، چون دلایل دال برحلال بودن بیع عام هستند، و لازم الاجرا می‌باشند بدون اینکه بین غبن و غیر غبن فرقی‌ گذاشته باشند، و درباره حدیثی‌ که ‌گذشت‌ گفته‌اند آن مرد ضعیف العقل بوده است اگرضعف عقلش او را از حد تمییز بیرون نبرده بود، و تصرف او حکم ‌کودک بحد تمییز رسیده را داشت‌، که به وی اجازه تجارت داده شده باشد، که بهنگام غبن حق خیاردارد، چون پیامبرصبوی تلقین فرمود، که در هنگام بیع بگوید: لا خلابه یعنی بشرط اینکه فریب و نیرنگی درکار نباشد پس بیع و شراء او مشروط بعدم خدعه و فریب شده بود و در حقیقت به خیار الشرط برمی‌گردد.