صدقه و احسان بر حیوان
۱- بخاری و مسلم روایت کردهاند که پیامبرصفرمود: «بینما رجل یمشى بطریق اشتد علیه العطش، فوجد بئرا فنزل فیها، فشرب، ثم خرج، فإذا كلب یلهث الثرى من العطش، فقال الرجل: لقد بلغ هذا الكلب من العطش مثل الذی كان قد بلغ منی، فنزل البئر، فملا خفه ماء. ثم أمسكه بفیه حتى رقی فسقى الكلب، فشكر الله له، فغفر له. "قالوا: یا رسول الله، إن لنا فی البهائم أجرا؟ فقال: "فی كل كبد رطبة أجر"». «مرد راهگذری که تشنگی بر وی چیره شده بود، چاه آبی یافت که از آن پایین رفت و آب نوشید و بیرون آمد، در آنوقت سگی یافت که از شدت تشنگی زبان بر خاک میمالید، او گفت: بدان سگ همان اندازه تشنگی رسیده است که به من رسیده بود، پس دوباره به میان چاه رفت و کفش خود را از آب پر گرد و آن را به دهان گرفت، تا ازچاه بالا آمد و سگ را سیراب نمود. خداوند به پاس آن عمل نیک، گناه وی را بیامرزید، گفتند: ای رسول خدا، مگر احسان و نیکی با چهار پایان نیز پاداش دارد؟ او فرمود: احسان و نیکی نسبت به هر موجود زندهای پاداش دارد».
۲- باز هم آن دو روایت کردهاند که پیامبرصفرمود: «بینما كلب یطیف بركیة قد كاد یقتله العطش، إذ رأته بغی من بغایا بنی اسرائیل فنزعت موقها ، فاستقت له به، فسقته فغفر لها به»«در حالیکه سگی ازشدت تشنگی به دور چاه آبی میگشت و نزدیک بود که از تشنگی هلاک شود، زنی بدکارهای از زنان بدکاره بنیاسرائیل آن را دید، اوکفش خود را بیرون آورد و خواست به و سیله آن سگ را آب دهد، او آن سگ را آب داد، و خداوند به پاس آن او را آمرزید».