فقه السنه

فهرست کتاب

معتبر بودن‌ کفاء‌ت دراخلاق و استقا‌مت

معتبر بودن‌ کفاء‌ت دراخلاق و استقا‌مت

گروهی بر آنندکه کفاء‌ت در ازدواج معتبر است و لی تنها در استقامت و اخلاق معتبر است نه در نسب و حرفه و پیشه و ثروت و چیزهای دیگر‌. پس مرد صالح و د‌رستکار که دارای نسب عالی نیست‌، می‌تواند با زن صاحب نسب ازدواج کند و کسی که حرفه پستی دارد می‌تواند با زنی بلند قدر ازدواج نماید و کسی که جاه و ، مقام و شهرتی ندارد، می‌تواند با صاحب شهرت و جاه و مقام ازدوا ج کند، و فقیر می‌تواند با ثروتمند همسر شود، مادام که عفیف و پاک دامن باشد و هیچیک از اولیاء زن حق اعتراض و طلب جدائی زوجین از هم را ندارند. اگر زن رضایت داشته باشد پایینتر بودن درجه و رتبه زوج از مرتبه و درجه و لی متصدی عقد، اشکالی ندارد. اگر مرد دارای استقامت اخلاقی نبود با زن صالح و درستکار همکف‌ء نیست و زن در این صورت می‌تواند، عقد را فسخ‌کند مشروط برآنکه دوشیزه باشد و پدرش او را باجبار بعقد ازدواج مرد فاسق درآورده باشد.

در کتاب بدایه المجتهد آمده است که در مذهب مالکیه اگر پدر دختر، دوشیزه خود را بعقد مرد میگسار و یا فاسق درآورد، دختر حق داردکه از این نکاح امتناع و رزد و همچنین اگر او را بعقد کسی درآورد که مالش حرام است یا بعقدکسی درآورد، که بسیار قسم طلاق یاد می‌کند در همه این احوال دختر حق امتناع دارد و حاکم در این باره بررسی می‌کند و آنان را از هم جدا می‌کند. صاحبان این مذهب چنین استدلال کرده‌اند.

۱- ‌خداوند می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ[الحجرات: ۱۳]. «ای مردم بدرستی همه شما را از یک مرد و یک زن آفریده‌ایم و شما را گروه‌گروه و قبیله قبیله‌ کرده‌ایم تا بهتر همدیگر را بشناسید و بدانید ارجمندترین شما به نزد خداوند کسی است‌ که بیش ازهمه تقوی پیشه کند»‌.

دراین آیه آمده است که همه مردم از نظر آفرینش و ارزش انسانی برابرند و معیار و ارزش برتری تنها تقوا و پرهیزگاری است و هرکس حق خدا و مردم را بهتر ادا کند او برتر است‌.

۲- ترمذی با اسناد «حسن» از ابو حاتم مزنی روایت‌ کرده است که پیامبرصگفت‌: «إذا أتاكم من ترضون دینه وخلقه فأنكحوه، إلا تفعلوا تكن فتنة فی الارض وفساد كبیر، قالوا یارسول اللهوإن كان فیه؟ قال: إذا جاءكم من ترضون دینه وخلقه فأنكحوه - ثلاث مرات»«هرگاه خواستگاری پیش شما آمد و از دین و اخلاق او راضی بودید "‌مولیه‌" خود را بعقد نکاح او در می‌آورید، اگر چنین ‌کاری را نکنید در روی زمین فتنه و آشوب و فساد و تبه‌کاری بزرگی پدیدار می‌گردد گفتند: ای رسول خدا اگر در وی چیزهای دیگری هم باشد!! گفت‌: همینکه از دین و اخلاق او راضی بودید کافی است مولیه خود را به وی بدهید، سه بار این سخن را تکرار فرمود»‌. دراین حدیث خطاب به اولیاء و سرپرستان زنان شده‌ که زنان تحت سرپرستی خود را به خواستگاران دیندار و امین و نیک اخلاق بدهند و اگر آنان را بعقد نکاح مردان د‌یندار و نیکو سیرت درنیاورند و بدنبال حسب و نسب و جاه و ثروت باشند آنچنان آشوب و فتنه و فسادی بپا می‌شودکه پایان ندارد.

۳- ابوداود از ابوهریره روایت کرده که پیامبرصفرمود: «یا بنی بیاضة أنكحوا أبا هند، وأنكحوا إلیه» «ای قبیله بنی‌بیاضه به ابوهند زن بدهید و از او زن بگیرید»‌. این شخص دلاک و حجام بود. در معالم السنن‌گفته است این حدیث برای مالک و پیروان او حجت و دلیل است که درکفاء‌ت تنها دین معزیر است نه غیر آن‌. هند بنده آزاده شده بنی‌بیاضه بود و از آنان نبود.

۴- ‌پیامبرصزینب دختر جحش را برای زید پسر حارثه بنده آزاد شده خویش خواستگاری ‌کرد. زینب و برادرش عبدالله از آن امتناع می‌کردند چون در میان قومش دارای نسب بودند، مادرشان «‌امیمه» دختر عبدالمطلب‌، عمه پیامبرصبود و زید هم بنده آزاد شده بود. لذا این آیه نازل شد: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا٣٦[الأحزاب: ۳۶]. «‌هیچ‌- زن و مرد مومن حق ندارندکه هرگاه خدا و پیامبرش‌، بچیزی حکم‌ کردند، آنان در خلاف جهت حکم آنان چیزی برای خود انتخاب‌کنند. براستی هرکس در برابر خدا و پیامبرش نافرمانی کند او آشکارا گمراه است»‌.لذا عبدالله به حضور پیامبر آمد و گفت‌: بهرچه می‌خواهی امرکن تا آن را اجرا کنم‌. و زینب را بعقد نکاح زید د‌ر آورد.

۵- ابوحذیفه هند دختر و لید پسر عتبه پسر ربیعه را بعقد نکاح سالم درآورد و حال آنکه سالم بنده آزاد شده زنی از انصار بود

۶- ‌بلال پسر رباح با خواهر عبدالرحمن بن عوف ازدواج‌ کرد.

۷- در‌باره کفاء‌ت در ازدواج از امام علی بن ابیطالب سوال شد، اوگفت‌: «الناس بعضهم أكفاء لبعض، عربیهم وعجمیهم، قرشیهم وهاشمیهم إذا أسلموا وآمنوا».«مردم و قتی که مسلمان و مومن باشند با هم برابر و مساوی و همکف‌ء هستند خواه عرب یا عجم و قریشی یا هاشمی باشند»‌. اینست مذهب مالکیه‌. شوکانی‌ گفت‌: از عمرو ابن مسعود و محمد پسر سیرین و عمر پسر عبدالعزیز نقل شده و ابن القیم هم آن را ترجیح داده است که آنچه مقتضای حکم پیامبرصاست آنست‌که‌کفاء‌ت و برابری و مساوات در دین بعنوان یک اصل و کمال معتبر می‌باشد.

پس نباید زن مسلمان بعقد کافر و زن پاکدامن بعقد مرد فاجر درآید. و قرآن و سنت نبوی درباره ‌کفاء‌ت غیر از این چیز دیگری را معتبر ندانسته‌اند. بحقیقت نکاح زن مسلمان با مرد زنا کار پلید حرام شده و سخنی از اعتبار نسب و صنعت و حرفه و ثروت بمیان نیامده است و برای بنده پاکدامن مسلمان‌، نکاح زن صاحب نسب ثروتمند، جایز است‌. و برای قریشی‌ها نکاح زنان غیرقریش و برای مردان هاشمی نکاح زنان غیرهاشمی و برای فقیران نکاح زنان ثروتمند، جایز است‌. و برای قریشی‌ها نکاح زنان غیرقریش و برای مردان هاشمی نکاح زنان غیرهاشمی و برای فقیران نکاح زنان ثروتمند، جایز دانسته شده و روی داده است .