فقه السنه

فهرست کتاب

تعلیق دو گونه است

تعلیق دو گونه است

قسم اول‌: تعلیقی است که مراد از آن قسم است تا دیگری را بر انجام یا عدم انجام‌ کاری و ادارد و یا او را بباور کردن به خبری و قبول‌کردن آن تشویق نماید این قسم را «تعلیق قسمی» می‌گویند. مثل اینکه ‌کسی به زن خودگوید: «إن خرجت فأنت طالق»«هرگاه بیرون رفتی طلاقت و اقع شود یا اگر بیرون بروی طلاق تو و اقع شود»‌. که قصد اوآنست‌، او را ازخروج و بیرون رفتن منع‌کند نه اینکه او را طلاق بدهد. قسم ‌دوم آنست‌ که قصد شوهر و قوع طلاق است‌. بهنگام حصول شرط‌، که آن را «‌تعلیق شرطی»‌‌ گویند. مانند اینکه ‌کسی بزنش‌ گوید: «إن أبرأتنی من مؤخر صداقك فأنت طالق»«اگر مراد از باقیمانده مهریه‌ات یا همه مهریه‌ات که بتاخیر افتاده است تبرئه‌کنی‌، تو آزاد هستی و مطلقه می‌باشی‌»‌. در این دو قسم تعلیق برای جهمور علما طلاق و اقع می‌شود و می‌افتد. و ابن حزم برخلاف آن معتقد است و گوید: طلاق و اقع نمی‌شود. ابن تیمیه و ابن القیم در این باره دامنه سخن راگسترده‌ترکرده و گفته‌اند: طلاق معلقی که درآن معنی قسم باشد و اقع نمی‌شود و نمی‌افتد و درآن کفاره یمین و تاوان قسم و اجب می‌شود، مشروط برآنکه «‌محلوف علیه = چیزی که بر آن قسم خورده‌اند». حاصل شود.کفاره قسم اطعام ده نفر بی‌نوا یا لباس آن‌ها است اگرآن را نداشت باید سه روز روزه بگیرد.

در‌باره طلاق شرطی‌گفته‌اند: اگر ‌معلق علیه‌= چیزی که شرط شده است حاصل شود، طلاق می‌افتد.

ابن تیمه‌گوید: الفاظی که مردم در‌باره طلاق بر زبان می‌آورند، سه‌گونه‌اند:

۱- ‌صیغه تنجیز و قطعی و بدون شرط‌، مانند اینکه‌کسی به زنش‌گوید: «‌انت طالق»«‌تو مطلقه هستی»‌. در این صورت بطورقطعی طلاق می‌افتد و قسم نیست و باتفاق‌کفاره و تاوان شکستن قسم لازم نیست‌.

۲- صیغه و صورت تعلیقی مانند اینکه‌کسی‌گوید: «‌یلزمنی الطلاق لافعلن هذا «‌طلاق زنم و اقع شود، چنین می‌کنم‌». اهل لغت و زبان و گروههائی ازعلما و عامه مردم اتفاق نظر دارند، بر اینکه این‌گونه سخن قسم است نه طلاق و مقصودگویند طلاق دادن زنش نیست‌.

۳- صیغه و صورت تعلیقی مانند اینکه‌کسی‌گوید: «إن فعلت كذا فامرأتی طالق»«‌اگرچنین‌کاری را بکنم‌... طلاق زنم بیفتد و زنم مطلقه باشد». دراین صورت اگر مرادگوینده قسم باشد و حال آنکه ازطلاق دادن زنش بی‌زار باشد و همانگونه که از مرتد شدن بی‌زار است‌، از طلاق دادن زنش نیز بی‌زار باشد، این سخن وی قسم است و حکم صورت اول را دارد -‌بنابراین تنهاکفاره یمین بروی و اجب می‌شود - و اگر مرادش و اقع شدن جزاء بهنگام و اقع شدن شرط باشد، یعنی اگر چنین کاری مرتکب شود زنش مطلقه باشد، در این صورت سخن وی قسم تلقی نمی‌شود. مثلا اگرکسی‌گفت‌: «إن أعطیتنی ألفا فأنت طالق» «هرگاه مبلغ یکهزار... به من دادید تومطلقه هستی‌». «وإذا زنیت فأنت طالق»«‌هرگاه تومرتکب زنا شدی تومطلقه هستی‌»‌. و مقصودش این باشدکه هرگاه او مرتکب فحشاء شود طلاقش و اقع شود و مقصودش تنها قسم خوردن یا تهدید اونباشد، دراین صورت سخن اوقسم تلقی نمی‌شود و کفاره و تاوان قسم برای آن نیست و تا آنجاکه من سراغ دارم‌، هیچ فقیهی خلاف آن را نگفته است‌. بلکه هرگاه شرط حاصل شود طلاق اومی‌افتد.

اما صیغه تعلیقی و شرطی که مر‌اد و مقصودگوینده از آن تشویق و ترغیب‌، انجام یا منع‌ کردن ازانجام‌کاری یا تصدیق و تکذیب باشد و بخواهد اگر با این‌کار مخالفت‌کند چیزی را بر خود ملزم سازدکه از آن بدش می‌آید، در این حالت سخن وی قسم تلقی می‌گردد، خواه بلفظ قسم یا صیغه شرطی باشد بهرحال همه مردم از عرب و غیرعرب‌، این سخن را سوگند می‌دانند نه طلاق‌. هرگاه سخن او سوگند تلقی شود، بدیهی است که سوگند دو حکم دارد یا سوگند جدی و منعقده است که اگرشکسته شد،‌کفاره و تاوان آن و اجب می‌گردد یا سوگند جدی و منعقده و محترم است و لی‌کفاره و تاوان ندارد، که این شق سوم درکتاب خدا و سنت رسول خدا نیست و بروجود آن دلیلی وجود ندارد.