کفالت بدون قید و با قید و موقت
کفالت بطور مطلق و بدون قید و شرط و معلق برشروطی و موقت و در اوقات مشخصی جایز است کفالت منجز و مطلق مثل اینکه ضامن و کفیل بگوید: من اکنون ضمانت فلانی را میکنم و ضامن او هستم.
علماءگفتهاند هرگاهکسیگوید: «تحملت = آن را بر دوشگرفتم» یا «تکفلت = آن را کفالت میکنم» یا «ضمنت= ضمانت میکنم» یا «انا حمیل لک = من آن را برای تو تحمل میکنم» یا «زعیم» یاکفیل یا «ضامن» یا «قبیل» یا «هو لک عندی تو آن را پیش من داری» یا «علی = برعهده من» یا «الی = به من مربوط است» یا «قبلی = پیش من» همه اینگونه کلمات و عبارات بمعنی پذیرفتن کفالت و ضمانت میباشند (بدیهی است کلماتی که این معانی را در هر زبانی برسانند همین طور است).
هرگاه کفالت منعقد شد، از نظر نقدی یا داشتن مهلت و یا قسطی بودن، تابع و ام است و و ام هرگونه باشد کفالت نیز حکم آن را دارد، مگر اینکه و ام بدون مهلت باشد و ضامن خود مهلت معین را درکفالت شرط کند، که جایز است. چون ابن ماجه از ابن عباس روایت کرده است که پیامبرصده دینار را بجای مردی ضمانت کرد، که در مهلت یک ماهه پیامبرصآن را باز پرداخت. و حال آنکه و ام بدون مهلت بود». پس این خود دلیل است بر اینکه اگر و ام بدون مهلت باشد ضامن با مهلت معین، آن را ضمانت کرد، صحیح است و پیش ازسپری شدن مهلت ضامن مورد مطالبه قرار نمیگیرد.
ضمانت تعلیقی مثل اینکه بگوئی: اگر به فلانی و ام دادی من ضامن تو هستم و همان گونه که در آیت آمده بود ﴿وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِیرٖ﴾[یوسف: ۷۲].
ضمانت موقتی مثل اینکه گوید: هرگاه ماه رمضان آمد من ضامن تو هستم و این مذهب ابوحنیفه و بعضی از حنابله است. و امام شافعی تعلیق در کفالت را صحیح نمیداند.