فقه السنه

فهرست کتاب

تعریف‌ سرقت

تعریف‌ سرقت

سرقت یعنی ربودن و دزدیدن چیزی‌، مخفیانه و پنهانی‌. گویند: ا‌سترق السمع یعنی پنهانی‌گوش داد. گویند یسارق النظر الیه یعنی از غفلت او فرصت جست تا به وی بنگرند. در قرآن ‌کریم آمده است‌: ﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ١٨[الحجر: ۱۸]. «مگر جنی که پنهانی و دزدیده ‌گوش فرا دهد که شهاب آشکاری و آتش پدیدار او را دنبال می‌کند»‌.که قرآن ‌گوش دادن پنهانی را استراق و دزدی نام نهاده است در قاموس آمده است که سرقت بمعنی آمدن پنهانی و مخفیانه برای نبودن مال‌غیر، از حرز و جای امن مناسب آن‌. ابن عرفه‌گفته است عرب‌ها سارق را بکسی می‌گویندکه مخفیانه به جای امن و حرز بیاید و چیزی را که از آن او نیست با خود ببرد. از این دو تعریف برمی آید، که سرقت سه چیز را در بر می‌گیرد:

۱- ‌مال دزدیده شده از آن خود دزد نباشد بلکه ملک غیر باشد.

۲- آن را مخفیانه و پنهانی ربوده باشد.

۳- مال دزدیده شده در ، «حرز» و جای امنی باشد.

بنابراین‌، اگر مال دزدی ملک غیر نباشد یا آن را بصورت آشکارا برده باشد یا مال درحرز نبوده باشد، این نوع سرقت سرقتی نیست که موجب بریدن دست می‌باشد.

اختلاس و انتهاب و خیانت غیر از سرقت است‌

مختلس و منتهب و خائن سارق نیستند پس دست آنان بریده نمی‌شود اگر چه تعزیر دارند. از جابر روایت شده‌ که پیامبرصفرمود:

«لیس على خائن ، ولا منتهب ، ولا مختلس قطع»«کسی‌ که مرتکب خیانت شود در ظاهر خیرخواه مالک باشد و لی مال او را ببرد، و کسی که مال را غصب می‌کند و آشکارا آن را می‌برد و بر زور و قدرت خویش متکی است و کسی که آشکارا مالی را می‌ر‌باید و فرار می‌کند، این‌ها سارق نیستند و مجازات‌شان بریدن دست نیست‌»‌. صاحبان سنن و حاکم و بیهقی آن را روایت‌ کرده‌اند و ترمذی و ابن حبان آن را صحیح دانسته‌اند.

از محمد بن شهاب زهری روایت شده است که مردی را پیش مروان بن الحکم آوردندکه ‌کالائی را ربوده و فرار کرده بود - اختلاس کرده - نخست خواست که دست او را ببرد، سپس بدنبال زید بن ثابت فرستاد و از او در این باره سوال‌کرد و زید جواب داد که در اختلاس دست بریدن نیست = « لیس فی الخلسة قطع». مالک در موطاء آن را نقل‌کرده است‌.

ابن القیم ‌گفته‌: بریدن دست دزد و سارق برای دزدیدن سه در هم و نبریدن دست مختلس و منتهب و غاصب نیز از حکمت ‌کامل خداوند و شارع مقدس است زیرا پرهیز و احتراز از دزد ممکن نیست‌ . زیرا او دیوار خانه‌ها را سوراخ می‌کند و جای امن و حرز را بهم می‌زند و قفل را می‌شکند و صاحب‌کالا تنها می‌تواند بدور مال خویش دیوار بکشد و بر در آن قفل بزند و بیش از آن نمی‌تواند پرهیزکند و احتیاط نماید. اگر شارع مجازات بریدن دست را برای دزد تعیین نمی‌کرد همواره مردم بدزدی از یک دیگر می‌پرداختند و آنوقت زیان و ضرر مردم فراوان می‌گشت و مردم سخت گرفتار دزدان می‌شدند بخلاف مختلس و منتهب‌، زیرا کسی که به انتهاب دست می‌زند آشکارا و درجلو چشم مردم مال را می‌رباید، مردم می‌توانند بردست او بزنند و از حق مظلوم دفاع ‌کنند و پیش حاکم‌گواهی بدهند. و کسی که به اختلاس اقدام می‌کند از غفلت مالک و دیگران بهره می‌گیرد و فرصت می‌یابد تا حدکوتاهی از مالک و مردم است‌، که او این فرصت را یافته است‌، اگر مالک و دیگران بیدار باشند و آگاه‌، او نمی‌تواند اختلاس کند او مانند سارق نیست و باندازه سارق خطرناک نمی‌باشد، بلکه بیشتر به خیانت‌کار خیانت پیشه شباهت دارد.

بعلاوه اختلاس بیشتر در غیر محل حرز صورت می‌گیرد زیرا او ترا غافل می‌کند و از غفلت و عدم احتیاط شما استفاده می‌کند و مال را می‌رباید و معمولا می‌توان از آن پرهیزکرد و او نیز مانندکسی است که به نهب و نبودن آشکارمال دست می‌زند. و ‌حال غاصب آشکار است و بطریق اولی نباید دستش بریده شود. لیکن با ضرب و شکنجه و زندان طولانی و کیفر با اخذ اموال و غرامت ازآنان می‌توان از تجاوز آنان جلوگیری نمود.